رفلکس Moro: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

انسان ها به انواع مختلفی مجهز شده اند واکنش برای کمک به آنها در طول زنده ماندن بارداری و هنگام زایمان و بعد از آن. در این میان رفلکس Moro است. در نوزادان ، این اولین نفس را پس از تولد تضمین می کند و به عنوان بازتاب دهنده وحشتناک در ماه های اول زندگی نوزاد است.

رفلکس مورو چیست؟

رفلکس مورو اولین نفس را در نوزاد پس از تولد تضمین می کند و در ماه های اول زندگی نوزاد به عنوان یک رفلکس متحیر کننده عمل می کند. رفلکس مورو برای اولین بار توسط ارنست مورو متخصص اطفال آلمانی در سال 1918 توصیف و نامگذاری شد. این واکنش کودک تازه متولد شده در برابر تهدیدی احتمالی است ، مانند افتادن به پشت یا زمین خوردن ناگهانی و بی ادبی. رفلکس مورو در دو مرحله بیان می شود. در مرحله اول ، کودک به آرامی هر دو دست و پا را دراز می کند ، دستان خود را باز می کند و انگشتان خود را باز می کند. در همان زمان ، آن را قرار می دهد سر در گردن به طوری که قسمت بالای بدن کمی به عقب می افتد. سپس او خود را باز می کند دهان استنشاق کرده و در این حالت برای مدت کوتاهی یخ می زند. مرحله دوم با عقب کشیدن بازوها و پاها دنبال می شود. حالا دستانش را به مشت مشت می کند ، می کشد سر به آن قفسه سینه و بازدم سپس کودک ممکن است با صدای بلند گریه کند. رفلکس در هفته های اول زندگی یک نوزاد تازه متولد می شود. در طی چند ماه آینده زندگی ، نوزاد سیستم عصبی بالغ می شود ، بنابراین فرکانس و شدت رفلکس بیشتر و بیشتر کاهش می یابد. از ماه سوم ، کمتر اتفاق می افتد و فقط بسیار ضعیف است و حداکثر بعد از ماه ششم زندگی کاملاً از بین می رود. در حیوانات جوان میمون های بزرگ ، رفلکس معنای دیگری دارد. مادر آنها دائماً آنها را حمل می کند. به محض حرکت مادر ، رفلکس مورو در توله های میمون فعال می شود. آنها مادر را خیلی محکم چنگ می زنند و مادرشان را می گذارند سر کمی جلو بروید تا از افتادن آنها توسط مادر جلوگیری کند. به همین دلیل ، به زبان فنی به رفلکس Moro رفلکس بست یا رفلکس کلاچ گفته می شود. از آنجا که این رفلکس در ماه های اول زندگی یک نوزاد انسان نیز اتفاق می افتد ، محققان در زمینه زیست شناسی تکاملی اظهار داشتند که ما نیز زمانی ناقل کودک بوده ایم.

کارکرد و وظیفه

رفلکس مورو پاسخی کاملاً پیچیده از بدن است که با تعامل همه حواس (بینایی ، شنوایی ، لمس و تعادل) در انسان ، رفلکس مورو از اوایل هفته نهم تشکیل می شود بارداری. بلافاصله پس از تولد ، برای کودک انسان نقشی حیاتی دارد: این اطمینان را می دهد که تورم باز می شود به این ترتیب نوزاد تازه نفس را تحریک می کند و از خفگی محافظت می کند. در طی چند ماه آینده زندگی ، این بازتاب همچنین به پدر و مادر یادآوری می کند که باید مراقب و ملایم با نوزاد خود باشند. از این گذشته ، کودک هنوز به تنهایی قادر به نگه داشتن سر خود نیست. و از آنجا که به نظر می رسد واکنش حرکتی کنترل نشده است و بسیاری از نوزادان با وقوع این امر با صدای بلند گریه می کنند ، والدین اغلب بسیار ترسیده اند. و در واقع ، رفلکس برای کودک نیز بسیار ناخوشایند است ، زیرا بدن کوچک در این مدت زمان زیادی را پشت سر می گذارد: فشار هورمون آدرنالین و کورتیزول آزاد می شوند ، خون قند سطح به شدت کاهش می یابد و قلب سرعت به سرعت افزایش می یابد. با این حال ، رفلکس یک واکنش کاملا طبیعی بدن است و بخشی از آن است رشد اولیه کودکی.

بیماری ها و بیماری ها

وقتی رفلکس مورو در چند ماه اول پس از تولد به طور مکرر تحریک می شود ، بدن تولید بیشتری می کند فشار هورمون. اینها فعالیت ایمنی نوزاد را مختل می کند ، که به هر حال کاملاً بالغ نشده است. در نتیجه یک ضعیف شده است سیستم ایمنی بدن، عفونت یا بیماری های تنفسی بیشتر اتفاق می افتد. از ماه چهارم زندگی ، رفلکس مورو باید به آرامی شروع به عقب رفتن کند. به عنوان بخشی از رشد عصبی نوزاد ، با رفلکس ترسناک جایگزین می شود ، که تا بزرگسالی ادامه می یابد. برای اوایل کودکی واکنش، موارد زیر درست است: آنها به یک قله رشد می کنند ، سپس سستی می کنند و در نهایت ناپدید می شوند. همان اوایل کودکی واکنش پسرفت ، مهارتهای حرکتی بزرگ و خوب نیز بالغ می شوند. رفلکس هایی نیز وجود دارند که در واقع از بین نمی روند ، بلکه در یک رفلکس پیچیده تر ادغام می شوند. به طور معمول ، توسعه رفلکس ها برای هر کودک یکسان است. سیستم عصبی تا زمانی که کودک به بلوغ نرسد ، بالغ نیست ریختن همه اوایل کودکی رفلکس در دوازده ماه اول زندگی. با این حال ، اگر اختلالات در طی این رشد رخ دهد ، پس از آن کودکان ممکن است بعدا دچار اختلالات عصبی مانند ADHD و حساسیت بیش از حد به طور خاص ، اختلال رشد رفلکس مورو می تواند رهبریبه عنوان مثال ، به کودک در ابتدا هنگام افتادن بازوهای خود را باز کرده و واکنش حمایت را به تأخیر می اندازد. در نتیجه ، او خیلی بیشتر از بچه های دیگر خودش را زخمی می کند. به دلیل تولید بیش از حد فشار هورمون، آنها همچنین اطلاعات غیرضروری زیادی را از محیط خود جذب می کنند ، که قادر به پردازش آنها نیستند. تحریک بیش از حد مداوم در نهایت می تواند رهبری به غلظت مشکلات و در نتیجه رفتارهای نادرست اجتماعی کودکان نیز وجود دارد. آنها همچنین در شرایط مناسب در رفتار مناسب مشکل دارند. فقط یک برنامه روزمره منظم و یک محیط آشنا می تواند به آنها امنیت دهد. حتی در بزرگسالی ، این محدودیت می تواند باقی بماند ، به طوری که زندگی افراد مبتلا تا حدی مشخص می شود حملات ترسناک و روان رنجوری اضطراب.