درد سیگنال هشدار دهنده بدن ما است ، که قرار است ما را از خطرات آگاه کند و به ما بگوید که مشکلی پیش آمده است. با این حال ، قبل از اینکه احساس کنیم درد برای اینکه بتوانیم به آن واکنش نشان دهیم ، باید فرآیندهای مختلفی در بدن رخ دهد. درد از جایی روی بدن شروع می شود ، مثلاً در انگشت وقتی خودمان را با سوزن می خیزیم
بر انگشت، آسیب باعث ترشح مواد مختلف از سلولهای آسیب دیده و منجر به تحریک مسیر عصبی به سمت مغز. با این حال ، دستگاه عصبی مستقیماً به آن منتهی نمی شود مغز، اما فقط به نخاع. در آنجا آن را به مسیر دیگری تغییر می دهند که در نهایت به مسیر منتهی می شود مغز.
در مغز ، دستگاه های عصبی از نخاع در مناطق ویژه ای پایان می یابد که سپس درک و احساس "درد" را در ما تحریک می کند. با این حال ، درد مساوی با درد نیست و بنابراین فرد می تواند درد را به عنوان خنجر زدن ، کسل کردن ، ضربان ، ضربه ، روشن یا حتی کشیدن احساس کند. نوع درد اغلب می تواند نشانه ای از علت آن باشد.
درد همچنین می تواند عملکرد هشدار دهنده خود را از دست بدهد و بدون دلیل یا حتی بدن به شدت آسیب نبیند بدون اینکه دچار آسیب جدی شود ، رخ دهد. اگر درد بدون دلیل بیش از شش ماه طول بکشد ، درد مزمن نامیده می شود. این روش باید متفاوت از درد حاد باشد و اغلب یک دوره طولانی مدت طول می کشد و اغلب نیاز به درمان توسط یک پزشک آموزش دیده درد دارد.
اگر اولین ماشه یک آسیب واقعی بود که بهبود یافته است اما بعد از آن درد باقی مانده است ، مغز به اصطلاح "درد حافظه"و آسیب دیدگی را هنوز احساس می کند. عملکرد محافظ واقعی در اینجا از نظر جسمی و روحی بسیار استرس زا تغییر می کند و به یک بیماری تبدیل می شود. علاوه بر دردی که در بالا توضیح داده شد ، که یک زنگ هشدار برای برداشتن است ، انواع دیگری از درد نیز وجود دارد ، مانند درد عصب، وقتی دستگاه عصبی که قرار است درد را منتقل کند خود آسیب دیده و بنابراین سیگنال مداوم به مغز می فرستد. بسته به اینکه از کجا درد ایجاد می شود ، دارو بین درد سطحی و درد در ما تمایز قائل می شود اعضای داخلی، که مثلاً وقتی داریم احساس می کنیم درد شکم.