عمق روانشناسی: درمان ، اثرات و خطرات

وجود ذهن ناخودآگاه بحث برانگیز است. در روانشناسی عمیق ، فرض بر این است که علاوه بر فرایندهای آگاهانه ، فرایندهای ناخودآگاه نیز وجود دارند که تأثیر شدیدی بر رفتار انسان دارند ، اگرچه درک نمی شوند. این فرایندهای ذهنی ناخودآگاه قرار است به تدریج کشف شوند تا از رفتار و نیازهای شخص بینایی کسب کنند. بنابراین ، روانشناسی عمق قصد دارد تا آنجا که ممکن است به زیر سطح آگاهی نفوذ کند تا فرایندهای ناخودآگاه را که ممکن است زندگی آگاهانه را تحت تأثیر قرار دهد ، تجزیه و تحلیل کند.

روانشناسی عمق چیست؟

روانشناسی عمق قصد دارد تا آنجا که ممکن است به زیر سطح آگاهی نفوذ کند تا فرایندهای ناخودآگاه را که ممکن است زندگی آگاهانه را تحت تأثیر قرار دهد ، تجزیه و تحلیل کند. فلاسفه ای مانند نیچه ، لایب نیتس یا شوپنهاور از این نظر روانی را پنهان می دانند. اولین رویکرد علمی یک تحقیق سیستماتیک توسط زیگموند فروید ، بنیانگذار روانکاوی صورت گرفت. وی به منظور کشف الگوهای خاصی در آن ، به طور گسترده با رفتار و تجربه انسان سر و کار داشت ، و برای آن روش متداول درمانی را توسعه داد. با این کار ، او این تز را ارائه داد که احساسات سرکوب شده و ناخودآگاه می تواند افراد را بیمار کند ، حتی باعث علائم جسمی شود. فروید منازعات را به ویژه به دلیل سرکوب نیازهای جنسی ، که سپس در جاهای دیگر به انرژی تبدیل می شود ، نسبت می دهد. اگر این کار انجام نشود ، اختلالات جسمی و روحی رخ می دهد که علائم روانشناختی مانند اضطراب و افسردگی فقط چند هستند درمانی که وی ارائه داد شامل روان درمانگری است که پشت بیمار نشسته و برای او نامرئی است ، به طوری که می تواند کاملاً روی خودش تمرکز کند. مفهوم روانشناسی عمق خود توسط اوگن بلوئر ، سوئیسی شکل گرفت روانپزشک که این اصطلاحات را نیز ابداع کرد اسکیزوفرنیا و اوتیسم. وی هیچ گونه تفکیکی را بین بیماری و روانی در نظر نگرفت سلامت. سپس یکی از بزرگترین نمایندگان روانشناسی عمق کارل گوستاو یونگ بود ، که پیش نمونه هایی را پیش فرض قرار می داد که ناخودآگاه رفتار هر انسانی را هدایت می کند. سرانجام فرض بر این است که فرایندهای تنظیم درایو و پردازش درگیری همیشه زمینه ساز رفتار آگاهانه هستند. بنابراین روانشناسی عمق خیلی زود به سه مکتب بزرگ تقسیم شد. در کنار فروید ، یونگ روانشناسی تحلیلی ایجاد کرد و آلفرد آدلر خیلی زود روانشناسی فردی را به وجود آورد. همه مدارس از این تز پیروی می کنند که در عمق ناخودآگاه فرایندهای روانشناختی درایوها و فرایندهای انگیزشی مشابه وجود دارد که از مدرسه به مدرسه به عنوان نیروی محرکه متفاوت است. فروید از انگیزه جنسی شروع کرد ، یونگ ، شاگرد فروید ، یک انرژی محرک غیر اختصاصی و آدلر تلاش ساده برای قدرت در انسان را پیش فرض گرفت.

روشهای درمانی و درمانی

بر این اساس ، روانشناسی عمق مترادف با روانکاوی نیست. آنها از نظر درمان و بر این اساس از لحاظ فرم ، هدف و مدت زمان متفاوت هستند. در حالی که روانکاوی قصد دارد کل شخصیت را تغییر دهد ، درمان اغلب دراز کشیده ، روی کاناپه آشنا انجام می شود و چندین سال طول می کشد ، درمان روانشناسی عمقی به صورت نشسته انجام می شود و بیش از دو سال طول نمی کشد. این هدف را کشف می کند که درگیری است رهبری به افسردگیبه عنوان مثال ، بدون اینکه بخواهیم بیمار را متحول کنیم یا او را از زمین تغییر دهیم. افراد معمولاً مواردی را ایجاد می کنند که الگوهای رابطه در آنها نامیده می شود کودکی. اینها نحوه برخورد وی با دیگران یا درک محیط را تعیین می کند. در زمانی که وی این الگوها را ایجاد کرد ، آنها معنی می بخشیدند و واکنش ها را تعیین می کردند. آنها فقط وقتی مشکل ساز می شوند که ناگهان رفتار نامناسب باشد. اختلافات و تربیت توسط والدین ، ​​به عنوان مهمترین افراد مرجع در کودکی، به ویژه مطابق با یک الگوی خاص حفظ می شوند و در زندگی بعدی ارتباط با افراد دیگر را تعیین می کنند و به همین ترتیب روابطی که فرد برقرار می کند. غالباً همان اشتباهات مرتباً تکرار می شوند ، بدون اینکه شخص خودش بتواند این رفتار را تفسیر کند. مشابه این رابطه رابطه ای است که بیمار سپس با روان درمانگر ایجاد می کند و وی از طریق درمان سعی در کشف این الگوها و آگاهی آنها دارد. این انتقال نامیده می شود. این یکی از مهمترین ابزارهای چنین است درمان. همیشه انتقال را باید در جایی جستجو کرد که ایده ها ، انتظارات ، ترس ها یا خواسته هایی وجود داشته باشد که قبلاً شکل گرفته اند و مانند یک الگو دوباره و دوباره احیا می شوند. این الگوها و ترس ها عمداً احیا و برانگیخته می شوند درمان. در این فرآیند ، روان درمانگر به رفتار خود ، به واکنش عاطفی خود نسبت به بیمار توجه بیشتری نشان می دهد. در روانکاوی به این عمل انتقال متقابل می گویند. همچنین برای درمان استفاده می شود. هدف تحليل كامل زندگي بيمار تاكنون نيست ، بلكه تنها تغيير شرايط نامطلوب زندگي است ، به طوري كه شكايت ها و علائم ناپديد مي شوند. بر این اساس ، علائم به طور مستقیم درمان نمی شوند ، اما علل آنها در درمان لایه های عمیق تر برطرف می شود.

تشخیص و روشهای معاینه

از روانشناسی عمق برای افرادی استفاده می شود که مثلاً از آنها رنج می برند اختلالات خواب, افسردگی, غلظت اختلالات ، وسواس ، بحران های حاد ، از حالت خستگی یا اختلالات عملکردهای جنسی. افرادی که تجربه های استرس زا داشته اند ، به معنای ضربه ، همچنین می توانند در روانشناسی عمیق کمک کنند. از نظر علمی ثابت شده ، این روش ها بسیار موفق هستند. بیماران مبتلا به غذا خوردن یا حاد اختلالات اضطرابیاز طرف دیگر ، برای درمان روانشناسی عمق کمتر مناسب هستند. بیشتر روش های درمانی از الگوی معمول پیروی می کنند. هر چند گاه و بیگاه ، روان درمانگر داروهای موقتی را توصیه می کند ، که این امر بر ذهن و روان تأثیر می گذارد و باید همیشه توسط پزشک تجویز شود. این شامل انواع مختلف است داروهای روانگردان، که برای ایجاد ثبات بیشتر در بیمار از قبل و ایجاد امکان درمانی که خطر مسدود شدن توسط اپیزودهای روانی و خرابی را نداشته باشد ، در بحران های خاص بسیار مفید است. عمق روانشناسی درمان می تواند به صورت سرپایی و همچنین به صورت سرپایی انجام شود. برای شرایط اخیر ، کلینیک های روان تنی وجود دارد که در آن تخصص دارند. چنین معیارهای مناسب هستند ، به عنوان مثال ، فرد مبتلا به فاصله معینی از زندگی روزمره ، شغل یا خانواده خود نیاز دارد. در درمان ، بیمار سپس می تواند با آرامش بر روی درمان تمرکز کند و برای تغییر شجاعت کند.