غفلت: علل ، علائم و درمان

غفلت نوعی اختلال توجه عصبی است که در آن افراد مبتلا از نیمی از فضا یا نیمی از بدن و / یا جسم غافل می شوند. این بیماری به ترتیب یک اختلال خودمحوری و اختلالی است.

غفلت چیست؟

غفلت اغلب پس از خونریزی مغز میانی ظاهر می شود شریان (شریان مغزی) و انفارکتوس مغز نیمکره راست. این اختلال نورولوژیک به دلیل ضایعه ای در لوب جداری قشر (قشر مغز) است. تشخیص اغلب دشوار است زیرا علامت شناسی متنوع است. غفلت می تواند بر تمام روشهای حسی تأثیر بگذارد و در بیشتر موارد بیماران از کمبودهای خود بی اطلاع هستند و ناهنجاریهای رفتاری خود را در حد طبیعی قرار می دهند. در نتیجه ، هیچ بینشی در مورد بیماری (آنوزوگوزیا) وجود ندارد.

علل

غفلت با آسیب به خاص ایجاد می شود مغز مناطق ، لوب جداری و لوب جداری. این منطقه از مغز مسئول کنترل توجه است. آسیب احتمالی شامل مغز تومورها ، ضربه, خونریزی مغزی, آسیب های مغزی, مننژیت, آنسفالیت, اسکلروز متعدد، بیماری عضلانی و محیطی سیستم عصبی و بیماری های نورودژنراتیو. اکثر بیماران مبتلا به سندرم غفلت تحت تأثیر یک سمت راست قرار می گیرند ضربه با آسیب به نیمکره راست مغز. آنها از قسمت مخالف ، سمت چپ بدن یا فضا غافل می شوند. سکته مغزی نیم کره چپ شدت کمتری دارد و کمتر اتفاق می افتد.

علائم ، شکایات و علائم

بیمار فقط نیمی از بدن را می تراشد یا شستشو می دهد. وقتی از طرف آسیب دیده به او نزدیک می شویم هیچ پاسخی نمی دهد زیرا نمی تواند چیزی را بشنود یا ببیند. او دست انداز می شود یا به موانعی برخورد می کند که در طرف فراموش شده قرار دارند. هنگام غذا خوردن ، او فقط غذای یک طرف بشقاب را در نظر می گیرد ، و طرف دیگر را نادیده می گیرد. اگر قرار باشد او تصویری بکشد ، فقط قسمت های سمت درک شده در آن گنجانده شده است. دلیل اینکه افراد آسیب دیده چنین رفتارهای عجیب و غریبی برای افراد خارجی دارند این است که اغلب کسری کسری خود را درک نمی کنند. از نظر آنها ، رفتار آنها طبیعی است ، آنها از بینش بیماری خود بی بهره هستند و وقتی محیط اجتماعی توجه آنها را به توجه به رفتارهایشان جلب می کند ، با شدت بیشتری واکنش نشان می دهند. آنها سازش ناپذیر ، سرکش ، نادان ، بی تفاوت ، غیر دوستانه و سرسخت به نظر می رسند. عصب روانشناسی بالینی با رویکردهای درمانی مختلف ، کاهش یا از بین بردن این نقایص را دارد. با این حال ، پیش شرط درمان موفقیت آمیز ، توانایی درک بیمار است. تا زمانی که این اتفاق نیفتد ، افراد مبتلا انگیزه بسیار کمی برای انجام دادن دارند درمان، و برخورد با آنها همچنان دشوار است.

  • اختلال کمبود توجه بینایی بیشتر اوقات ظاهر می شود. بیماران اجسام ، افراد و فضاهای سمت فراموش شده را درک نمی کنند و یا آنها را با تأخیر درک نمی کنند. احساس جهت آنها عمدتا در نیمه غفلت نشده متمرکز است.
  • با غفلت شنوایی ، شنوایی دچار اختلال می شود و اصوات ، مکالمات ، موسیقی و گفتار به صورت محدود درک نمی شوند یا درک نمی شوند. اگر از طرف غفلت شده به افراد آسیب دیده خطاب شود ، آنها پاسخی نمی دهند یا به تأخیر می اندازند.
  • با بی توجهی شخصی ، بیماران نیمی از بدن را خالی می کنند و محرک های دریافتی مانند لمس ، فشار را درک نمی کنند درد، درد آسیب یا محرک های دما. متناوباً ، آنها این محرک ها را به نیمی از بدن که مورد غفلت واقع نشده است ، اختصاص می دهند.
  • با غفلت بویایی ، بوها درک نمی شوند.
  • بی توجهی حرکتی منجر به کاهش استفاده از اندام ها (همیازینزی) می شود.
  • غفلت از بازنمایی ، نادیده گرفتن محرک ها را در درک بینایی به همراه دارد. بیماران اشیا، ، محل ، افراد و موانع را فقط در طرف غفلت نشده درک می کنند و قسمت آسیب دیده را از شرح تصویر خارج می کنند.

تشخیص و پیشرفت بیماری

این یک اختلال ادراکی اکتسابی در نتیجه است ضربه یا سایر اشکال آسیب مغزی. روند اختلال اساساً معکوس است ، زیرا فقط طرف مقابل آسیب مغزی نادیده گرفته می شود. اگر اختلال مغز نیم کره راست وجود داشته باشد ، محرک های سمت چپ فضا یا بدن قابل درک نیستند و بالعکس. اصطلاحات hemineglect ، نقص توجه hemiplegic و غفلت hemiplegic به طور مساوی استفاده می شود. گردن می تواند همزمان چندین کانال حسی را تحت تأثیر قرار دهد و باعث اختلالات بینایی ، شنوایی ، حسی یا حرکتی شود. با این شکایات ، در حالی که طرف دیگر کاملاً خارج شده است ، فقط یک طرف به کار خود ادامه می دهد. تشخیص در درجه اول بر اساس ناهنجاری های رفتاری ، تصویربرداری ، نمونه برداری از بافت و نمونه برداری از عضلات است. آزمایش های ساده نیز به سرعت سو initial ظن های اولیه را تأیید می کند. متخصصان مغز و اعصاب با بیماران آزمایش های جستجو و تلاقی ، خواندن ، نوشتن و حساب و تمرینات ترسیم (آموزش اکتشاف بصری) را انجام می دهند. که در درمان، شرایط روزمره با در نظر گرفتن جنبه غفلت شده آموزش می بینند. با شبیه سازی optokinetic درمان، بیماران باید از نمادهایی پیروی کنند که به سمت نادیده گرفته شده حرکت می کنند.

عوارض

غفلت در حال حاضر عارضه ای است که اغلب پس از سکته مغزی ایجاد می شود. با این حال ، هنگامی که غفلت وجود دارد ، عوارض بعدی فقط ناشی از رفتارهای معمول فرد مبتلا است. برای جلوگیری از این ، درمان فشرده لازم است. با این حال ، خود بیمار حتی از این اختلال اطلاع ندارد. بنابراین ، او در ابتدا از تأثیرات مستقیم این امر رنج نمی برد شرط و اغلب اجازه درمان نمی دهد. بر این اساس ، ممکن است عوارض مختلفی بوجود آید. از آنجایی که بیمار به دلیل آسیب دیدگی نیمکره مغز ، از تمام اشیایی که تصویربرداری می شوند ، چشم پوشی می کند ، در اثر برخورد با این اشیا، ، از جمله موارد دیگر ، تصادفات و جراحات رخ می دهد. بعلاوه ، بدون حمایت پرستار ، فرد مبتلا اغلب دیگر قادر به تغذیه کافی خود و یا انجام ساده ترین فعالیتها در بهداشت شخصی نیست. در موارد شدید ، این می تواند رهبری به سوء تغذیه بدون کمک و به انزوای اجتماعی با تمایل به غفلت. با این حال ، در حدود 65 درصد از کل موارد ، این غفلت ظرف 15 ماه از بین می رود بدون اینکه عارضه خاصی با وجود عدم درمان ایجاد شود. تقریباً در 35 درصد از مبتلایان ، علائم واضحی باقی مانده است که تنها در درمان علامت گذاری قابل تحمل هستند. با این حال ، یک پیش نیاز برای درمان ، درک بیماری است. با این حال درمان کامل دیگر امکان پذیر نیست.

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد؟

ناهنجاری های رفتاری یا ظاهری که از نظر اجتماعی مغایر با هنجار تلقی می شود باید با پزشک در میان گذاشته شود. اگر صحبت از نگرش خاص فرد آسیب دیده نسبت به بدن خودش باشد ، او معمولاً به کمک و حمایت احتیاج دارد. اختلال کم توجهی ، اختلال طرحواره بدن و رفتارهای اجباری باید با پزشک در میان گذاشته شود. از آنجا که فرد مبتلا به غفلت فاقد بینش در مورد بیماری است ، بسیار بعید است که نیازی به توضیح پزشکی علائم باشد. بنابراین ، مراجعه به پزشک اغلب به ابتکار بیمار انجام نمی شود. بنابراین ، نزدیکان ، معتمدین و دوستان وظیفه مراقبت بیشتری دارند. در صورت مشاهده بی نظمی ، باید اعتماد فرد مبتلا را جلب کرده و اقدامات بعدی را با پزشک در میان بگذارند. برای اطمینان از عدم موفقیت در تلاشهایشان ، ابتدا باید اطلاعات کافی در مورد تصویر بالینی در اختیار آنها قرار گیرد. مراجعه به پزشک برای توضیحات جامع توصیه می شود. اگر فرد مبتلا ، نیمی از بدن را بیش از نیمه دیگر شسته یا به آن توجه کند ، این نشانه اختلاف است. اگر اصولاً ویژگی های تغییر ادراکی توسط افراد حاضر در موقعیت های مختلف زندگی روزمره ثبت شود ، باید گفتگویی را با فرد آسیب دیده جستجو کرد. اگر بو ، صدا یا محرک درک نشوند ، جای نگرانی وجود دارد.

درمان و درمان

اقوام می توانند برخی مراحل را برای سهولت زندگی روزمره خود انجام دهند. عینک، فنجان ها و بشقاب ها با کمی زاویه نسبت به طرف غفلت شده روی میز قرار می گیرند. تمام فعالیت ها از طریق طرف محدود به شخص آسیب دیده هدایت می شود تا آگاهی از آن طرف آموزش یابد. تخت به گونه ای قرار گرفته است که بیمار در حالی که سمت سالم رو به دیوار است دراز می کشد. رفتار آگاهانه و بیمار ضروری است ، زیرا توانایی توجه و تمرکز محدود است. شرایط هر روزه ، گفتگوها و بازدیدها طاقت فرسا است. بنابراین ، وقفه های مکرر نشان داده می شود. انتقاد و بی حوصلگی بیش از حد ، نتیجه مثبتی ندارد و باعث تقویت نگرش می شود. دستگاه کوچکی به اندازه پاکت سیگار به عنوان مولد سیگنال عمل می کند. یک سیگنال در فواصل منظم به صدا در می آید و فرد مبتلا باید دستگاه را با سمت فراموش شده خاموش کند. ویبراتور می تواند عضلات را تحریک کرده و حساسیت را افزایش دهد. تمرینات مختلف چشم و سر حرکات محرک های Cue درک را تسهیل می کنند ، برای مثال علامت گذاری های رنگی روی اشیا، ، سیگنال های نور یا محرک های صوتی. اگر بینشی در مورد بیماری وجود داشته باشد ، فرد مبتلا می تواند با استفاده از تکنیک خودکارآمد ، انگیزه خود را برای درک آگاهانه سمت فراموش شده خود ایجاد کند.

چشم انداز و پیش آگهی

اگر سکته مغزی علت بی توجهی است ، بیماران باید بلافاصله به مراقبت های پزشکی فوری بپردازند. اگر غفلت به تنهایی اتفاق بیفتد ، افراد مبتلا غالباً هیچگونه آگاهی از بیماری بدون درمان ندارند. این امر با توجه به عدم توجه و بی توجهی بیماران به سمت محیط و بدن در مقابل ضایعه مغزی ، نشان داده می شود. پیش آگهی بدتر می شود زیرا حواس زیر دچار اختلال می شوند: بینایی ، شنوایی ، لمسی و بویایی. نتیجه کاهش توجه به محرک ها در دنیای خارج است. مشارکت اجتماعی مانع می شود زیرا به درستی به شرکای گفتگو نگاه نمی شود یا حتی به دنبال آنها نمی رود. به دلیل کاهش درک عملکرد حرکتی ، حرکات اندام کمتر انجام می شود و در نتیجه باعث کاهش عضلات و مهارت های عمومی می شود. بیماران در خواندن ، نظافت ، غذا خوردن و ورزش مشكل دارند - تمام زمینه های زندگی روزمره كه نشان دهنده كاهش گسترده استقلال است. چشم انداز بهبود با درمان عصب روانشناختی افزایش می یابد زیرا به توسعه آگاهی از بیماری کمک می کند. حتی با معالجه ، این احتمال که بیماران همچنان در زندگی روزمره خود به کمک احتیاج دارند ، باقی می ماند. این امر به ویژه در مورد مسئله تحرک صدق می کند و نیاز به افزایش توجه از محیط دارد.

پیشگیری

از نظر سکته مغزی ، خونریزی مغزی ، تومورهای مغزی، و سایر اختلالات عصبی به طور غیر منتظره ای رخ می دهد و می تواند هر کس را بدون در نظر گرفتن سن و شرایط زندگی تحت تأثیر قرار دهد. فقط یک سبک زندگی سالم می تواند از بروز آن جلوگیری کند.

مراقبت پس از آن

معمولاً ، بی توجهی در طی چند ماه و بدون درمان از بین می رود. بنابراین بررسی های بعدی اجباری نیستند. در بسیاری از موارد ، با این وجود توصیه می شوند ، زیرا درمان های مختلف می تواند از طریق بهبودی پشتیبانی شود معیارهای. توصیه می شود به طور منظم به یک متخصص مغز و اعصاب یا حداقل پزشک خانواده مراجعه کنید. این امر به ویژه در صورت عدم توجه به علت سکته مغزی ضروری است. علاوه بر این ، انواع مراقبت های بعدی اختیاری وجود دارد معیارهای که می تواند بهبودی را تسریع کند. به عنوان مثال ، ویبره درمانی از گردن عضلات ، تحریک بینایی ، یا آموزش اکتشاف بینایی اغلب برای غفلت استفاده می شود. علاوه بر این ، می توان با استفاده از منشور به اصطلاح ، اثرات غفلت را بهبود بخشید عینک. با این حال ، خاص درمانی معیارهای برای پیگیری بستگی به نوع و شدت بیماری دارد. علاوه بر این ، اقدامات مختلفی وجود دارد که فرد مبتلا می تواند در زندگی روزمره خود ادغام کند. به عنوان مثال ، توصیه می شود در فعالیت هایی مانند خوردن ، آشامیدن ، شانه زدن و پانسمان ، طرف غفلت شده را آگاهانه بگنجانید. علاوه بر این، سر و حرکات چشم را می توان به طور خاص آموزش داد. بعلاوه ، افرادی که دچار غفلت شده اند باید به مدت چند ماه در ترافیک جاده ها مراقبت ویژه داشته باشند. در ابتدا باید از رانندگی خودداری شود. به عنوان یک عابر پیاده نیز احتیاط لازم است. در حالت ایده آل ، بیماران باید همراه بستگان باشند.

کاری که می توانید خودتان انجام دهید

برای کاهش تدریجی غفلت ، مهم این است که آگاهی از نیمی از بدن یا کنار اتاق فراموش شده را به دست آورید. در صورت امکان به موقعیت تخت کمک می کند تا طرف آسیب دیده رو به اتاق باشد. در نتیجه ، محرکهای بیشتری از طرف غفلت شده به وجود می آیند. از آنجایی که این بی توجهی به طور طبیعی توسط خود بیمار متوجه نمی شود ، باید بارها و بارها توسط اطرافیان خود از این موضوع آگاه شود. با گذشت زمان ، او یاد می گیرد که باید به دنبال اشیا and و منابع سر و صدا در هر دو طرف باشد. اگر یک طرف بدن درک نشود یا به اندازه کافی درک نشود ، می تواند به توجه خاص به این طرف کمک کند. در اینجا ، بازوی آسیب دیده و پا کاملاً خامه ای شده یا نسبت به آن ماساژ داده شده است قلب با یک ماساژ قلم مو. طرف بدون توجه باید هرچه بیشتر در فعالیتهای روزمره گنجانده شود تا دوباره در مغز به عنوان یک ناحیه مرتبط بدن ثبت شود. هنگام غذا خوردن ، هر دو دست باید همیشه پشت میز باشند ، حتی اگر فقط دست سالم کاری را انجام دهد. فرد مبتلا باید بازوی ناتوان خود را حتی در حالی که سالم روی بدن خود است نگه دارد. به این ترتیب ، او به طور فعال هنگام حرکات یا دراز کشیدن آن را از گرفتار شدن یا پیچ خوردن محافظت می کند.