دلایل و درمان اضطراب: درمان ، اثر و خطرات آن

صاعقه و رعد و برق - به طور شگفت آور ، رعد و برق بیشتر - باعث ایجاد ترس در تعداد زیادی از مردم می شود. اما در دیگران این کار را نمی کنند. بسیاری از مردم همچنین از تنها ماندن در آپارتمان یا رفتن به زیرزمین تاریک می ترسند. دیگران از رانندگی روی پل می ترسند ، پرواز در هواپیما ، بالا رفتن از برج بلند یا عبور از میدان. ترس از دندانپزشک، امتحانات ، یا گفتن یا شعر گفتن در مقابل بسیاری از افراد نیز غیر معمول نیست.

علائم و نشانه های اضطراب

اگر از مردم بپرسید وقتی احساس اضطراب می کنند چه احساسی دارند ، آنها معمولاً گزارش می دهند که تصوری که از آنها گرفته شده است قلب در حال انعقاد است گاهی اوقات آنها نیز دچار مشکل می شوند تنفس، رنگ پریده یا سرخ می شوند. این لیست کوتاه به تنهایی نشان می دهد که احساس اضطراب در افراد مختلف تحت متنوع ترین شرایط ممکن است رخ دهد. غالباً فرد حتی نمی داند اضطرابش از کجا ناشی می شود. به عنوان مثال ، بسیاری هرگز در هواپیما پرواز نکرده اند و با این وجود از آن ترسیده اند. دیگران بارها و بارها در یک انبار تاریک بوده اند ، اما ترس آنها از آن فروکش نمی کند ، حتی اگر کسی در آنجا به آنها آسیب نرساند. کودک هرگز شبحی ندیده است - و با این حال ممکن است از آن ترسیده باشد. با این حال ترس - و ما دیدیم که به چه دلایل مختلفی می تواند بوجود بیاید - اغلب مردم را از انجام کار درست در یک موقعیت خاص باز می دارد. بنابراین ، باید از خود بپرسیم که این ترس مبتنی بر چه چیزی است و چگونه می توانیم خود را از آن محافظت کنیم. اگر از مردم بپرسید وقتی احساس اضطراب می کنند چه احساسی دارند ، آنها معمولاً گزارش می دهند که احساسی که از آنها گرفته شده است قلب در حال انعقاد است گاهی اوقات آنها نیز مشکل دارند تنفس، رنگ پریده یا سرخ شوید ، احساس کنید که در آنها غسل داده شده اند سرد عرق ، احساس فشار کسل کننده در معده منطقه ، یا از ترس فلج شده اند. بنابراین احساس اضطراب با تغییر در فعالیت این بیماری همراه است اعضای داخلی.

علل و منشا

اما چرا بسیاری از مردم از این ترس دارند پرواز مثلاً در هواپیما؟ این س aالی است که پاسخ آن آسان است. از این گذشته ، همه از سقوط هواپیما شنیده اند. بنابراین کافی است به عواقب احتمالی پرواز فکر کنید تا احساس ترس ایجاد شود. بر این اساس ، ما می توانیم اول از همه بگوییم که ترس همیشه مقدم بر یک موقعیت یا تجربه آینده است ، اما هرگز پس از زنده ماندن یک واقعه رخ نمی دهد. و با این حال ، باید گفت که ظهور آن همیشه به دلیل تجربیات قبلی است که اقبال کمتری داشتند. به عنوان مثال ، اگر چند بار خودمان را روی اجاق داغ سوزانده ایم ، در آینده دید آن کافی است و ما از لمس دوباره آن محتاط هستیم. چنین ادغام واضحی از علت و معلول - لمس اجاق گاز ، سوختگی دردناک - که برای هر انسانی قابل درک است ، بروز احساس ترس از دیدن اجاق گاز را زائد می کند. با این حال ، در کودکان ، ما ترس واقعی از اجاق های گرم و اجاق گاز را مشاهده می کنیم و حتی می توانیم آنها را از طریق این احساس ترس از عدم تماس با اجاق گاز یا اجاق گاز ، آموزش دهیم. ما می توانیم آنچه را که اینجا از نظر فیزیولوژیکی در جریان است از طیف وسیعی از دانش استنباط کنیم. تمام این فرایندها به توانایی مرکز برمی گردد سیستم عصبی برای پردازش محرک های مختلف در حال اجرا به طور همزمان ، یا به ترتیب خاصی از محیط خارجی و داخلی می آیند - به عبارت دیگر ، برای متحد کردن فرآیندهای عصبی ناشی از محرک های به اصطلاح گیرنده های محرک ، در یک شبکه تحریک یا "موزاییک سلول های عصبی همزمان تحریک شده". بیشتر اوقات - اما نه همیشه - انتقال تحریک یا مهار به مسیرهای عصبی مربوطه که منجر به اندام ها می شود ، رفتار مناسب ارگان ها و سیستم های اندام و در نتیجه کل ارگانیسم را ایجاد می کند. به کل فعالیت نظارتی گفته می شود مغز، و ما می دانیم که از طریق شکل گیری واکنش های شرطی ایجاد می شود. در قشر مغز ، سلولهای عصبی خاصی از این طریق توسط تکانه های خارج از بدن هیجان زده می شوند ، یعنی در مورد گرم کن گرم توسط درد محرک ، و توسط انگیزه های ناشی از اعضای داخلی و عضله. همزمان ، تکانه های عصبی از ناحیه بینایی اعصاب همچنین با مشاهده نقطه داغ به قشر مغز برسید ، به طوری که منبع دیگری از تحریک در اینجا بوجود می آید. بین این گروه های مختلف سلول تحریک شده ، یک اتصال شرطی ایجاد می شود. اگر اکنون تکانه های عصبی فقط از طریق بینایی به قشر مغز برسند اعصاب، به عنوان مثال در مشاهده نقطه کانونی ، آنها از طریق اتصال شکل گرفته مانند یک پل به سایر مناطق قشر قشر گسترش می یابند. این مناطق اکنون نیز هیجان زده شده و انگیزه هایی را برای مناطق مختلف به وجود می آورند اعضای داخلی. بنابراین ، فقط دیدن یک کوره تا حدی همان واکنشهایی را ایجاد می کند که زودتر هنگام لمس کوره گرم برانگیخته می شدند.

ترس از طریق شرطی کردن

اطلاعات ذخیره شده در مرکز سیستم عصبی از گذشته به دلیل لمس اجاق گاز داغ دلیل لمس نکردن ما می شود. بنابراین ، ما دیگر از آن نمی ترسیم. علاوه بر منابع محرک ذکر شده تاکنون ، زبان همچنین می تواند به طور مشروط باعث تحریک و بازدارندگی بازتابنده در مرکز ما شود سیستم عصبی. همانطور که قبلا توضیح داده شد ، در یک کودک یادگیری برای صحبت کردن ، این کلمه به عنوان یک محرک صوتی از طریق گوش در فرآیندهای عصبی عمل می کند و در اینجا با تجربیاتی که کودک قبلاً با اشیا mentioned ذکر شده داشته است ارتباط برقرار می کند. به عنوان مثال ، انعکاس مشروط کلمه "مادر" و تجارب مرتبط با او منجر به این واقعیت می شود که کلمه "مادر" به تنهایی قادر به برانگیختن تمام احساساتی است که از تجربه با او حاصل شده است. اگر ، این یا آن کودک از طریق توصیف همکلاسی ها یا معلم ، محتوای متفاوت و در واقع بهتر از کلمه "مادر" را آگاه شده و آرزو می کند ، از آنچه که حوادث مادر خود او قادر به او بود ، یا او ، سپس این تقابل ایجاد می شود که ما اغلب آن را پیدا می کنیم و مبتنی بر تقابل بین واقعیت و تصور است. اگر تمام آنچه تاکنون گفته شد را در نظر بگیریم ، ایجاد احساس ترس ، به عنوان مثال ترس از یک خیابان تاریک ، می تواند کمی بهتر توضیح داده شود. تقریباً همه در زندگی خود تجربه هایی داشته اند که برای آنها چندان خوشایند نبوده و دوست ندارند دوباره تجربه کنند: آنها انگشت، نمد درد و دیده شده خون. دیگران تصادف رانندگی را دیده اند ، حتی گاهی خودشان نیز آن را تجربه کرده اند و غیره. تمام تجربیات با پیامدهای آنها ردپایی در قشر مغز ایجاد می کند ، احساساتی را ترک می کند ، که بیانگر تضاد با ایده های یک زندگی شاد زندگی است ، بنابراین بر اساس تضاد بین واقعیت و تخیل است. اگر دوباره به ترس و علت آن برگردیم ، می توانیم درک کنیم که فرد مجبور نیست خودش تجربه ای را تجربه کند تا بتواند در مقابل یک موقعیت مشابه ترس را احساس کند. یکی در روزنامه یا در یک رمان خوانده است که چگونه شخصی در یک خیابان تاریک مورد حمله قرار گرفته ، زمین خورده و مورد سرقت قرار گرفته است. چنین تحریکات ناشی از ترک کلمات - همانطور که قبلا ذکر شد - آثار آنها در قشر مغز ذخیره می شود. اگر کسی اکنون در امتداد یک خیابان تاریک قدم بگذارد ، تاریکی خود ، درهم کوبیدن درب ورودی ، به عنوان یک سیگنال یا یک موقعیت ، می تواند کل شبکه عصبی را ایجاد کند ، که در سیستم عصبی مرکزی با وقایع خود تجربه شده ایجاد شده است یا توسط رویدادهایی که در حین خواندن بازآفرینی شده اند. این برانگیختگی با پدیده هایی مانند نوسانات قلب سرعت ، شتاب نبض ، اتساع یا انقباض خون عروق، لرزیدن ، و غیره. حتی مطبوعات گزارش می دهند که یک پل ریزش کرده است آب، که در آن یک قطار کامل راه آهن در اعماق آن فرو رفته است ، برای برانگیختن فرایندهای عصبی در تعداد زیادی از مردم در حالی که غوغا می کنند قطار بر روی یک پل ، که باعث وحشت واقعه گذشته می شود ، عدم اطمینان و در نتیجه ترس را القا می کند کافی است. هرچه گزارش واضح تر بود ، ترس از زمان عبور از روی پل عمیق تر بود ... در اینجا ما باید وقفه ایجاد کنیم تا پیش از این به یک پدیده دیگر در روند فرایندهای عصبی مشروط-بازتابنده اشاره کنیم.

اضطراب ناشی از عادت در زندگی روزمره (کلیشه ها).

در طول زندگی ، عادت های بسیار خاصی پیدا می کنیم. به عنوان مثال ، ما در ساعت مشخصی بلند می شویم ، سپس می شویم ، لباس می پوشیم ، صبحانه می خوریم و به محل کار خود می رویم. بنابراین اقدامات متوالی خاصی را در فواصل منظم انجام می دهیم. این توالی اقدامات همچنین مربوط به توالی خاصی از فرایندهای تحریک و مهار در قشر مغز است که به اصطلاح کلیشه ای پویا است. اغتشاشات در دنباله چنین کلیشه هایی ناخوشایند تلقی می شود. گاهی اوقات ما نمی دانیم که چرا از اوایل صبح غمگین بوده ایم ، حال خوبی نداریم ، زیرا ما معمولاً به یاد نمی آوریم که صبح متفاوت از حد معمول از خواب برخاستیم آشفته بودند ، نمی توانستند به اندازه کافی سریع و سایر موارد با شرایط جدید سازگار شوند. این برای واکنشهای شرطی کلیشه ای مشخص است که سیر موفقیت آمیز کلیشه نشان دهنده تأیید مثبت برای همه واکنشهای میانی است و بنابراین دلیل تلاش برای تکرار منظم و موفقیت آمیز می شود. اگر توالی با حساسیت آشفته شود ، مهار حاصل به سلولهای عصبی که در توالی کل کلیشه درگیر هستند ، عمل می کند. این بدان معناست که ، در صورت تکرار یک زنجیره واکنش ، که به خودی خود طبیعی است ، اما چند بار قطع شده است ، در حال حاضر در آغاز زنجیره رفلکس ، اختلال توالی ، که در محدوده احتمال است و قبلاً چند بار تجربه شده است (همچنین به صورت آموزنده ذخیره شده است) ، بر کل شبکه عصبی این فرآیند تأثیر دارد. بیایید اضطراب امتحان را به عنوان مثال در نظر بگیریم: در راه امتحان ، فرد ناگهان تصور می کند که ممکن است شکست بخورد. این تفکر در مورد نتیجه منفی احتمالی باعث عدم اطمینان در روند آزمون می شود و دلیل شکست می شود. همچنین در معاینات آینده اضطراب معاینه مجدداً بروز می کند. چنین ناامنی می تواند در صورت ایجاد اختلال یا تغییر در طیف گسترده ای از اعمال و فعالیت های عادی - یعنی کلیشه های پویا - ایجاد شود. همانطور که قبلاً ذکر شد ، فرد به یک دوره منظم از وقایع خاص روزانه عادت کرده است. اگر آنها به طور منظم بدوند ، او احساس امنیت می کند. هیچ چیز او را ناراحت نمی کند ، همه چیز مانند ساعت کار می کند - او خوشحال است. با این حال ، گاهی اوقات ، حوادث به این قاعده ها می پیوندد که ناگهان او را با ناشناخته هایی روبرو می کند. اما او نمی تواند از پس شرایط برآید ، روند کلیشه ای واکنش های عصبی او به شدت مختل می شود. اگر این اتفاق در محیط کار عادی او رخ داده باشد ، روز بعد ورود به دفتر کار بیدار می شود حافظه از دیروز و او را برای انجام کارهای روزمره جدید ناخوشایند کنید. او با عصبی منتظر پایان روز است.

ناامنی و شک به عنوان عامل اضطراب

بنابراین عدم اطمینان اساس اضطراب او می شود. اما به پل برگردیم. رعد و برق چرخ های روی پل به وضوح توصیف شد. اندکی پس از آن فاجعه ای رخ داد که خواننده آن را بسیار احساس کرد. اگر او حالا خودش روی قطار بنشیند و رعد و برق را بشنود ، مسیرهای برانگیختگی به همین ترتیب پیش می رود و ارگانیسم او را به یک انتظار می کشاند که می تواند آنقدر ناخوشایند باشد که احساس ترس کند. بنابراین ترس همیشه احساسی است که در ابتدای سلسله اقدامات فعال یا تجربیات منفعلانه حاصل می شود که نتیجه مثبت و موفقیت آمیز آن قطعی نیست. غالباً این رابطه با تجربه شخصی یا تجربیاتی است که در شخص به وجود آمده است ، اعم از والدین یا مربیان ، مطبوعات یا به طور کلی آنچه خوانده است. ترس بیانگر انبوهی از عقاید عرفانی است که از نسلی به نسل دیگر به ارث رسیده است ، که باید مدتها پیش بر آنها غلبه داشت ، زیرا مدتهاست که علم اعتقاد به ارواح و شیاطین را نفی می کند. در اینجا همچنین کلید غلبه بر احساس ترس نهفته است ، که با کسب دانش می توانیم از آن محافظت کنیم. فقط دانش به ما امکان می دهد تا با بقایای خرافات کنار بیاییم و حداقل از ایده درگیری نیروهای ماورا طبیعی در هر شرایطی آزاد می شویم. لازم است بدانید که موفقیت و شکست به دلیل شانس یا شانس نیست ، بلکه به خاطر دستاوردهای شخص است. از آنجا که موفقیت ها به طور طبیعی متفاوت است ، تجربه شکست فرد را مضطرب نمی کند ، بلکه تلاش او را برای ایجاد پایه و اساس موفقیت مضاعف می کند. اما این تنها یک واقعیت است.

درمان و مبارزه با اضطراب

دیگر این که همه فرایندهای عصبی به راحتی توسط اراده هدایت نمی شوند. تعداد زیادی از مجموعه های روانشناختی کاملاً ریشه دارند. اگر کسی چنین ترس های پیچیده ای دارد ، باید یاد بگیرد که به خودش ثابت کند چقدر مزخرف هستند. بسیاری از افراد می گویند که وقتی در شرکت دیگری هستند هیچ احساس ترس نمی کنند. آنها کاملاً احساس امنیت می کنند. این احساس امنیت بدیهی است که بر اساس سرکوب ، مهار احساس ترس است. در آزمایشات حیوانات مشاهده شده است که تمرکز شدید تحریک در قشر مغز قادر به تحریک سایر نقاط قشر مغز است ، به عنوان مثال سایر مناطق را مهار می کند. حضور یک فرد همراه در انبار تاریک تمرکز شدیدی در تحریک ایجاد می کند در قشر مغز ، که باعث مهار در مناطق همسایه ، در مرکز ترس می شود. چنان انگیزه های شدیدی از حضور شخص مقابل سرچشمه می گیرد که ترس حتی نمی تواند رخ دهد. بسیاری از افرادی که می ترسند به تنهایی به یک انبار تاریک بروند ، غالباً ناخودآگاه ، با شروع به آواز خواندن یا سوت زدن از ترس ، احساس ترس ناشی از ترس را با یک مرکز تحریک شدید خنثی می کنند و از این طریق سرکوب می کنند. با این کار ، آنها به تدریج عادت می کنند بدون نیاز به ترس در چنین شرایط اضطراب آور قبلی ، آنچه را لازم است انجام دهند. این عادت همچنین بهمراه شرایط جدید محیطی - به عنوان مثال در زیرزمین - به کلیشه تبدیل می شود و آرام آرام از بین رفتن کامل ترس را تضمین می کند. بیایید روشن کنیم: ترس پدیده ای است که در واقع شایسته شخص امروزی نیست ، زیرا مبتنی بر عدم امنیت ، دانش ناکافی ، عدم پردازش آنچه در مدرسه و محل کار آموخته است و عدم اعتماد (به عنوان مثال ، نسبت به مهندسانی که پل را محاسبه و ساخته اند). اما کسانی که به دلیل عدم امنیت و بی اعتمادی بسیار فلج شده اند ، هرگز نمی توانند به موفقیت کامل دست یابند. بنابراین ، همه باید در مبارزه با ترس خود تلاش کنند ، و علاوه بر این ، همه کسانی که می خواهند ترس ایجاد کنند و ایجاد کنند.