عملکرد مخچه

مترادف

پزشکی: Cerebellum (Lat.)

معرفی

این واقعیت که مخچه حاوی سلولهای عصبی است که دارای اثر مهاری است و به ما اجازه می دهد عملکرد آن را تا حدودی درک کنیم. مخچه در خدمت است - به عبارت خیلی خلاصه در ابتدا - برای کنترل توالی حرکات ، در درجه اول برای محدود کردن حرکات به طوری که تنظیم شوند و بیش از حد نمی شوند.

پانتو مخچه

قشر مغز مسئول برنامه ریزی حرکات است. این اطلاعات را به ganglia basal و - از طریق یک انحراف از طریق پل (پونز) - مخچه ، که سپس این حرکات را به خوبی تنظیم کرده و گروه های عضلانی را که در حرکت دخیل هستند هماهنگ می کند. این اتفاق هم قبل و هم در حین اجرای حرکت رخ می دهد. به عنوان مثال ، اگر یک ظرف مربا می گیرید ، بازخورد مداوم از مخچه و ganglia basal به کورتکس اطمینان حاصل خواهد کرد که در انتهای حرکت دست واقعاً به شیشه مربا رسیده است و نه به ظرف کره که 30 سانتی متر به سمت چپ است.

Vestibulocerebellum

هسته دهلیزی ایستگاه های میانی برای کسب اطلاعات از اندام های تعادل است (اندام های دهلیزی: اندام ماکولا و اندام های بازی ، که در دو طرف آن قرار دارند) گوش داخلی) از علاقه های هسته دهلیزی به مخچه برای مقایسه دائمی سلولهای مخچه استفاده می شود سر موقعیت با موقعیت فعلی بدن در فضا. علاوه بر هماهنگی of سر حرکات و وضعیت سر ، مخچه نیز در هماهنگی حرکات چشم نقش دارد ، که البته باید به نوبه خود با موقعیت و حرکت سر هماهنگ شود.

اطلاعات در مورد موقعیت مفاصل و عضلات (به اصطلاح حس عمقی propria = خود و ception = درک) از مغز به مخچه می رسد نخاع. بنابراین ، مخچه در هر زمانی که بدن در حال حاضر در چه وضعیتی قرار دارد ، "می داند". به عنوان مثال ، حتی با چشمان بسته نیز می توان تشخیص داد که شما در حال حاضر و به کدام سمت حرکت می کنید انگشت.

این تنها به این دلیل امکان پذیر است که گیرنده هایی در ما وجود دارد مفاصل، عضلات و تاندون ها که اطلاعات مربوط به موقعیت صندلی مربوطه خود را از طریق مرکز به CNS منتقل می کنند نخاع. در اینجا ، مخچه وظیفه انطباق و نگهداری فعالیت حرکتی (یعنی فعالیت حرکتی بدن هنگام ایستادن و راه رفتن) را با وضعیت مربوطه دارد. همه این اطلاعات از مخچه به مخچه می رسد نخاع، هسته دهلیزی و قشر مغز از طریق فیبرهای موسوم به خزه ، که به لایه سلول گرانول ختم می شوند.

سلولهای گرانول با این پایان ها هیجان زده می شوند و به نوبه خود سلولهای پورکینژ را تحریک می کنند (ما قبلا ذکر کردیم که سلولهای گرانول تنها سلولهای عصبی تحریک کننده در مخچه هستند ، آنها از انتقال دهنده عصبی گلوتامات) از آنجا که سلولهای پورکینژ دارای اثر مهاری هستند ، این بدان معنی است که سلولهای پورکینژ به سادگی همه آنچه را که می توانند با پسوندهای سلول خود بدست آورند ، مهار می کنند. این برای عملکرد فرآیندهای حرکت ما مفید نخواهد بود.

و بنابراین سایر سلولهای بازدارنده مخچه نقش دارند. سلولهای ستاره ای ، سلولهای سبد و سلولهای گلژی از طرق مختلف اثر مهاری بر روی سلولهای پورکنژ دارند (به شکل ساده شده در نمودار نشان داده شده است). بنابراین آنچه نتیجه می گیرد مهار مهار است ، که به معنای یک تحریک خاص است ، اما نه خیلی قوی.

برای درک این که دقیقاً از این طریق چه چیزهایی هیجان زده می شود ، باید به قسمت بالای نمودار نگاه کنید. مخچه از طریق سلول های پورکینژ اطلاعات را به نخاع ، هسته دهلیزی و قشر مخ می فرستد. این دقیقاً برای انجام همان کاری است که در بالا توضیح داده شد.

برای هماهنگی سر و وضعیت بدن ، برای تنظیم حرکات چشم به آن و جهت دادن مستقیم حرکات در جهت دقیق و نه اینکه اجازه داده شود آنها خرد شوند ، اما به خوبی تنظیم شوند. مخچه اساساً درگیر ضمنی است یادگیری. توالی های حرکتی کاملاً آموزش دیده در مخچه ذخیره می شوند. هنگام اجرای آنها نیازی به تفکر نیست. به عنوان مثال ، در مورد دوچرخه سواری یا ماشین فکر کنید ، نواختن پیانو یا رقصیدن