Nucleus Tractus Solitarii: ساختار ، عملکرد و بیماریها

nucleus tractus solitarii هسته عصبی است طعم در انسان و در حفره رومبوئید واقع شده است مغز ساقه. رشته های عصبی آن اتصال می دهند مغز به طعم جوانه های زبان و همچنین به عصب واگ. آسیب به هسته تراکتوس Solitarii - به عنوان مثال ، در اثر ضایعات اشغال کننده فضا ، آسیب ضربه ای یا مشکلات گردش خون - می تواند ایجاد کند طعم اختلالات

nucleus tractus solitarii چیست؟

nucleus tractus solitarii (NTS) یا nucleus solitarius یک مرکز پردازش عصبی در است مغز. هسته فیبرهای عصبی را از یکدیگر متصل می کند زبان و از این طریق به درک چشایی کمک می کند. فقط در یک سطح پردازش بالاتر ، این می تواند درک آگاهانه یک طعم خاص شود. این مرحله در قشر رخ می دهد ، جایی که در نهایت سیگنال های هسته مزه نیز می رسند. nucleus tractus solitarii به هسته های عصب جمجمه تعلق دارد ، زیرا محل اتصال جمجمه است اعصاب پایان یا شروع. این عضو در گروه هسته های حساس و حساس به احشا قرار دارد. برخلاف سایر ساختارهای تشریحی مغز ، هر دو نوع الیاف را حمل می کند.

آناتومی و ساختار

nucleus tractus solitarii در بصل النخاع (medulla oblongata) واقع شده است ، نخاع به قسمتهای دیگر مرکز سیستم عصبی. نخاع و بصل النخاع به شدت از یکدیگر مشخص نشده اند ، اما هموار می شوند. در داخل بصل النخاع ، هسته تراکتوس سولاریاری از حفره رومبوئید که کف بطن چهارم مغز را تشکیل می دهد ، شروع می شود. از آنجا ، NTS تا محل اتصال دستگاه هرمی (decussatio motoria یا decussatio pyramidum) گسترش می یابد ، جایی که دستگاه های عصبی از قشر حرکتی عبور می کنند. سه متفاوت است اعصاب از طریق nucleus tractus solitarii عبور کنید: عصب گلوسفارنکس (عصب جمجمه 9) ، عصب صورت یا عصب صورت (7 عصب جمجمه) ، و عصب واگ (عصب جمجمه دهم یا عصب X). با توجه به این مناطق ، فیزیولوژی همچنین هسته تراکتوس سولاریاری را به سه ناحیه خشن تقسیم می کند که اغلب با توجه به موقعیت آنها NTS دمی ، داخلی و منقاری نامیده می شوند. تنها استثنا در این قسمت قسمت منقاری است که با نام های nucleus gustatorius ، nucleus ovalis یا pars gustatoria نیز نامگذاری می شود.

عملکرد و وظایف

در پردازش اطلاعات چشایی ، nucleus tractus solitarii نقش مهمی دارد. حس چشایی متعلق به حواس شیمیایی است: گیرنده های فعال زبان به موادی که با آنها تماس دارند پاسخ دهند. سپس سلولهای حسی یک تکانه الکتریکی ایجاد می کنند که در امتداد آن حرکت می کند فیبر عصبی عنوان پتانسیل عمل. این سیگنال ها از طریق مختلف حرکت می کنند اعصاب به مغز ، جایی که هر سه در هسته تراکتوس Solitarii جمع می شوند. عصب گلوسفارنکس وظیفه جمع آوری اطلاعات از ناحیه خلفی زبان را دارد. برای اینکه بتواند تمام سیگنال های عصبی را دریافت کند ، به سه شاخه اصلی و چند شاخه کوچکتر تقسیم می شود. از طریق عصب صورت، nucleus tractus solitarii نیز اطلاعاتی را از ناحیه قدامی زبان دریافت می کند. رشته های حسی موجود در عصب مسئول این کار هستند. با این حال ، توابع عصب صورت حتی گسترده تر هستند و همچنین در شنوایی ، دما ، درد و احساس فشار در صورت. عصب صورت نیز غده اشکی و غدد بزاقی دهانی را به قسمت مرکزی متصل می کند سیستم عصبی. عصب واگ همچنین به عصب کشی جوانه های چشایی محدود نمی شود. در عوض ، این سیگنال های مختلف حسی ، حسی حسی و همچنین سیگنال حرکتی از مناطق گسترده ای از بدن را ترکیب می کند. عصب واگ مناطقی از را تحت پوشش قرار می دهد سر, گردن، شکم ، و قفسه سینه، تشکیل شاخه های متعدد ، به تدریج دقیق تر nucleus tractus solitarii تنها هسته عصب جمجمه را نشان نمی دهد که مربوط به عصب واگ است. الیاف آن نیز رهبری به هسته spinalis عصبی trigemini ، هسته dorsalis عصبی واگی و هسته مبهم.

بیماری

nucleus tractus solitarii ممکن است در ایجاد انواع اختلالات چشایی یا چشایی نقش داشته باشد. با این حال ، علل ایجاد چنین اختلالات ادراکی اصولاً در هر مکانی از پردازشهای ذهنی امکان پذیر است. آسیب به هسته تراکتوس سلاریاری ممکن است به عنوان مثال ، به دلیل اختلالات گردش خون (ضربه، افزایش فشار داخلی ، و غیره) ، تومورهای فضا اشغال کننده ، ضربه مغزی مغزی، ناهنجاری های مادرزادی و بیماری های تخریب عصبی. اگر ضایعه به طور مستقیم در هسته تراکتوس سولاریاری قرار نگیرد ، اما در بعضی یا یکی از اعصاب وجود دارد ، هسته هیچ اطلاعات ناقص یا نادرستی دریافت نمی کند و بر این اساس بر اساس سیگنال های معیوب عمل می کند ؛ خود NTS ممکن است صدمه ای نبیند. اختلال چشایی که بروز می کند و اینکه آیا علائم دیگر نیز بروز می کند ، در هر مورد به مناطق آسیب دیده مغز بستگی دارد. به عنوان مثال ، اگر آسیب به عصب صورت علت اختلال چشایی باشد ، فلج صورت نیز اغلب آشکار می شود. پزشکی بین اختلالات چشایی کمی و کیفی تفاوت قائل می شود. افرادی که از سن کامل رنج می برند دیگر نمی توانند هیچ سلیقه ای را درک کنند. یک فرم خاص در زمینه سندرم آنوزمیا-آئروزیا پس از سانحه رخ می دهد ، که همچنین بر حس بو و به دلیل است ضربه مغزی مغزی. هایپوژئوزیا درک چشایی را محدود می کند اما به طور کامل از بین نمی برد. هایپوژئوزیس جزئی هنگامی است که افراد مبتلا هنوز سلیقه خاصی را با شدت طبیعی درک می کنند. این مورد ، به عنوان مثال ، وقتی فقط بخشهای خاصی از رشته های عصبی آسیب می بینند اما پردازش اطلاعات در غیر این صورت صحیح است. در مقابل ، افراد مبتلا به هایپرژئوزیا از افزایش پاتولوژیک حس چشایی رنج می برند. یک اختلال چشایی کیفی ، فانتوسژوزیا است که با برداشتهای چشایی مشخص می شود که هیچ محرک واقعی برای آن وجود ندارد. در مقابل ، در پاراژئوزیا تبادل سلیقه اتفاق می افتد. اختلالات چشایی کیفی لازم نیست دائمی باشند اما ممکن است گذرا باشند.