روش EMG | الکترومیوگرافی

روش EMG

هدف از الکترومیوگرافی (EMG) برای کشف اینکه آیا علائم بالینی به این دلیل است یا خیر. به همین منظور ، الکترومیوگرافی (EMG) از ویژگی های مختلف پتانسیل عمل واحدهای حرکتی (MUAP) برای امکان ارزیابی تصمیم گیری از الکترومیوگرافی. پارامترهای مورد ارزیابی شامل طول موج (دامنه) MUAP ، زمان تا اوج اول ، مدت زمان MUAP و تعداد فازها می باشد. علاوه بر این ، می توان بحث کرد که آیا تعداد MUAP های تحریک شده در هر تحریک عضله کافی ، افزایش یا کاهش است.

معاینه الکترومیوگرافی هر عضله شامل چهار روش آزمون مختلف است که همه آنها در مکان های مختلف عضله انجام می شود. وقتی الکترود وارد می شود ، عضله برای مدت کوتاهی تحریک شده و پتانسیل الکتریکی اتلاف ایجاد می شود. اگر این فعالیت الکتریکی حتی پس از وارد شدن سوزن به عضله حتی به طور قابل توجهی ادامه یابد ، این نشان دهنده آسیب قبلی عضله است.

این می تواند نتیجه التهاب ، تغییرات پاتولوژیک در عضله (میوتونی) یا عدم اتصال به عصب (عصب کشی) عضله باشد. اگر هنگام قرار دادن سوزن فعالیت الکتریکی وجود نداشته باشد ، این نشان دهنده یک آتروفی عضلانی قابل توجه است یا یک بافت همبند بازسازی عضله (عضله فیبروتیک).

  • آسیب عصب ،
  • از آسیب عضله یا
  • از هیچ یک از موارد فوق ناشی نمی شود.

روش آزمون دوم از الکترومیوگرافی (EMG) برای ارزیابی فعالیت خود به خودی عضله در حالت استراحت پس از قرار دادن سوزن است.

یک عضله طبیعی در حالت استراحت ، هیچ تحرک الکتریکی ارسال نمی کند ، به جز پتانسیل های کوچک نزدیک صفحه انتهایی موتور ، در نقطه انتقال عصب و عضله. این پتانسیل ها با سرعت 0.5 تا 2 میلی ثانیه بسیار کوتاه و کاملاً طبیعی (فیزیولوژیک) هستند. در این حالت ، باید سعی شود که سوزن را در مکان دیگری که هیچ صفحه پلاستیکی موتور تحریک نشده است ، مجددا وارد کنید تا این فاکتور تداخل از هدایت الکتریکی حذف شود.

اگر با این وجود پتانسیل الکتریکی در عضله مورد بررسی تشخیص داده شود ، این حالت فیبریلاسیون نامیده می شود. این موارد معمولاً زمانی اتفاق می افتد که عضله دیگر با عصب واقعی خود تماس نداشته باشد و سپس به طور دائم خود یک پتانسیل الکتریکی ایجاد کند. پتانسیل های فیبریلاتون معمولاً 1 تا 4 میلی ثانیه طول می کشد و می تواند طول موج چند 100 میکروولت داشته باشد. علاوه بر این ، پتانسیل های فیبریلاسیون کاملاً ریتمیک هستند و اغلب دو یا سه بار مستقیماً بعد از یکدیگر رخ می دهند.

پس از آسیب عصبی، ممکن است 10 تا 14 روز طول بکشد تا فیبریلاسیون در الکترومیوگرافی (EMG) قابل مشاهده باشد. علاوه بر اختلالات عصب دهی ، تغییرات التهابی همچنین می تواند منجر به افزایش فعالیت الکتریکی در حالت استراحت شود ، به خصوص اگر این موارد حاد رخ دهد و با مرگ سلول همراه باشد (نکروز) علاوه بر فیبریلاسیون ، ممکن است در زمان استراحت نیز فاشیبولاسیون ایجاد شود.

این مجذوب شدن در اثر آسیب به عصبی است که واحد حرکتی را عصب کشی می کند. عصب به صورت الکتریکی تخلیه می شود (دپولاریزه می شود) که منجر به تشکیل پتانسیل های عمل در واحد حرکتی می شود. این اتفاق معمولاً چند بار در دقیقه رخ می دهد و نشانه آن است آسیب عصبی (نوروپاتی)

علاوه بر آسیب عصبی، آسیب به عضله نیز با ترشحات در حالت استراحت قابل تشخیص است. ترشحات به اصطلاح میوتونیک پتانسیل های عملی هستند که حدود 100 بار در ثانیه تحریک می شوند و چند ثانیه طول می کشد. آنها آسیب کانالهای یونی در غشای عضلانی را نشان می دهند.

در روش معاینه سوم ، فعالیت الکتریکی عضله با حداقل حرکت ارادی عضله حاصل می شود. این روش بررسی می کند که آیا ماهیچه ها بین 50 تا 250 میلی ثانیه فاصله مکث دارند انقباضات. اگر این زمان به طور قابل توجهی کاهش یابد (2 تا 20 میلی ثانیه) ، این نشان دهنده افزایش تحریک (بیش از حد تحریک) عضله است.

این وضعیت می تواند ایجاد شود ، به عنوان مثال ، از طریق تزریق بیش از حد ، قاعدگی یا بیماریهای عصبی مانند اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS). اگر در این مرحله از الکترومیوگرافی (EMG) پتانسیل الکتریکی پیدا نشود ، فرض بر این است که رشته های عصبی به طور کامل از عضله جدا شده اند (عصب کشی کامل). تأمین مجدد فیبرهای عصبی به عضله می تواند مدت زمان زیادی طول بکشد ، زیرا رشته های عصبی فقط با سرعت 1 میلی متر در روز رشد می کنند و این می تواند پس از خارج شدن عضله از محل آسیب ، مدت زمان طولانی تری را نیز به خود اختصاص دهد.

با این حال ، عصب کشی نسبی نسبی فیبرهای عضلانی در عمل بالینی روزمره بسیار بیشتر است. در این حالت ، برخی از واحدهای حرکتی عضله دیگر توسط اعصاب به آنها اختصاص داده شده است ، به عنوان مثال در نتیجه یک بیماری یا تصادف. بدن سعی می کند با انشعاب مجدد فیبرهای عصبی باقیمانده ، فیبرهای عضلانی را که دیگر تأمین نمی شوند ، شاخه کند. اعصاب.

به این ترتیب ، رشته های عصبی منفرد می توانند به فیبرهای عضلانی تا پنج برابر بیشتر از قبل برسند. از طرف دیگر ، اگر واحدهای حرکتی از بین بروند ، اغلب بزرگ شدن مشاهده می شود (هیپرتروفی) از واحدهای موتور باقی مانده است. رشته چهارم الکترومیوگرافی برای تشخیص MUAP تحت انقباض ارادی عضلانی تا حداکثر انقباض استفاده می شود.

به این روش تجزیه و تحلیل الگوی تداخل نیز گفته می شود. این روش می تواند اولین نشانه ای از علائم بالینی ناشی از آسیب به عصب یا عضله باشد. اگر علت علائم آسیب عضلانی باشد ، دامنه MUAP کمتر است. اگر علت علائم آسیب عصبی باشد ، دامنه MUAP بیشتر است و خود MUAP بیشتر طول می کشد. با این حال ، هیچ یک از این دو یافته به تنهایی مشخصه هر دو نوع آسیب نیست.