Stereognosy: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

Stereognosia توانایی تشخیص اشیاء بر اساس تجربه لمسی صرف است. ناحیه پست مرکزی لوب جداری، علاوه بر اجزای فردی حس لامسه، عمدتاً در این توانایی نقش دارد. ضایعات در این نواحی می توانند این توانایی را مختل کنند و باعث ایجاد چیزی شوند که به آن استریوآگنوزیا (stereoagnosia) می گویند.

استریوگنوزیا چیست؟

Stereognosia توانایی تشخیص اشیاء بر اساس تجربه لمسی صرف است. پست مرکزی مغز نواحی لوب جداری نقش مهمی در حس لامسه انسان دارند. این بخش از مغز گاهی اوقات برای توانایی تشخیص اشکال و سازگاری از طریق فرآیندهای لمسی، و انتساب شیء حس شده به یک شی خاص بر اساس ویژگی های خاص آن، مورد اعتماد قرار می گیرند. این توانایی ها با اصطلاح استریوگنوزیا خلاصه می شوند. Stereoagnosia از یک سو به ساختارهای دست نخورده حس لامسه و از سوی دیگر به توانایی تفسیری فرد بستگی دارد. ناتوانی مطلق در تشخیص اشیاء با استفاده از فرآیندهای لمسی در پزشکی استریوگنوزیا نامیده می شود. استریواستزی را باید از استریوگنوزیا متمایز کرد. این توانایی یک پیش نیاز اساسی برای stereognosia است، اما نباید آن را مترادف آن دانست. استریواستزی مبتنی بر ترکیبی از حساسیت اپیکریتیک و حساسیت عمقی است و یکی از پیچیده ترین کیفیت های حساسیت لمسی است. شکست این توانایی استریواستزی نامیده می شود و به طور خودکار منجر به استریواگنوزی همزمان می شود.

کارکرد و وظیفه

ادراک با لمس فعال اجسام خاص را لمسی می نامند. همراه با ادراک لامسه، کلیت حس لامسه را تشکیل می دهد که اساس بیوفیزیولوژیک آن سیستم حسی تنی و سیستم حسی حرکتی است. استریوگنوزی کیفیت ادراک لمسی است. گیرنده های مختلفی در هر ادراک لمسی دخیل هستند، بنابراین عمدتاً گیرنده های مکانیکی. آنها به کشش، فشار و محرک‌های ارتعاشی حساس هستند و تخمین زده می‌شود که تعداد آنها تا 600 میلیون نفر باشد. پوست لایه های. رایج‌ترین گیرنده‌های مکانیکی عبارتند از: سلول‌های Vater-Pacini برای محرک‌های ارتعاشی تا فرکانس 300 هرتز، سلول‌های Meissner برای تغییرات فشار، سلول‌های Merkel برای محرک‌های فشار پایدار و سلول‌های Ruffini برای کشش بافت. بدن انسان مو همچنین مجهز به چنین سنسورهای لمسی است. این حسگرها توسط پایانه های عصبی حساس به لمس در لایه بالایی تکمیل می شوند پوست. برخلاف سایر ادراکات حسی، ادراک لمسی بر ادغام اطلاعات متعدد از گیرنده های مختلف متکی است. گیرنده چگالی در نوک انگشتان بسیار بالا است و بنابراین برای استریوگنوزی بسیار مهم است. اطلاعات از گیرنده های فردی از مسیرهای حسی آوران به سمت گیرنده حرکت می کند نخاع و از طریق قشر مغز به قشر مغز می رسد تالاموس. در داخل تالاموساطلاعات در هسته خلفی ventralis تحت مدار قرار می گیرند. نورون‌های ساکن به نواحی حسی تنی ثانویه و اولیه می‌رسند. پردازش قشر مغز از طریق آوران ها به لوب جداری ادامه می یابد. نواحی خلفی آن در نواحی برادمان 5 و 7 به ویژه برای استریوگنوزیا حیاتی هستند. نواحی حسی تنی و نواحی جداری گیجگاهی 22، 37، 39 و 40 نیز نقش دارند. همین امر در مورد اینسولا و قشرهای ارتباطی گیجگاهی یا پیشانی نیز صادق است. ادغام چند حسی در درجه اول توسط نورون ها در قشر جداری خلفی انجام می شود. این حوزه ها بر اساس ادراکات تمام شناختی را تعیین می کنند. اتصالات به اینسولا به تخصیص اطلاعات شکل به یک شی و کنترل اجزای مؤثر کمک می کند. حافظه فرآیندها در لوب گیجگاهی بر اساس تجربیات لمسی قبلی اتفاق می‌افتند که به تشخیص شی کمک می‌کند. استریوگنوزی از یک سو به یکپارچگی ساختارهای توصیف شده بستگی دارد و از سوی دیگر تحت تأثیر زنجیره ای از انجمن ها و تجربیات لمسی ذخیره شده در ساختارهای مربوطه است. مغز مناطق.

بیماری ها و اختلالات

Stereoagnosia ممکن است بر اساس ضایعات مغزی یا آسیب به مسیرهای عصبی آوران ایجاد شود. همین امر در مورد استریوآگنوزی و استریوآگنوزی همراه نیز صادق است. ضایعات مغزی در نواحی شرح داده شده می تواند ناشی از ضربهبرای مثال ضایعات التهابی نیز از علل قابل تصور هستند. همین امر در مورد تومورها یا آسیب های تروماتیک مانند ضربه مغزی مغزی. Stereoagnosia می تواند خود را به طرق مختلف نشان دهد. به عنوان مثال، اگر مسیرهای آوران آسیب ببینند، اطلاعات لمسی دیگر به هیچ وجه به مغز نمی رسد و بنابراین نمی تواند به تشخیص اشیا کمک کند. حتی زمانی که اطلاعات لمسی به مغز می رسد، لزوماً به مغز نمی رسد رهبری برای تشخیص اعتراض اگر، برای مثال، حافظه از آنجایی که اطلاعات لمسی تحت تأثیر ضایعات قرار می گیرد، بیمار دیگر نمی تواند شی را با وجود ویژگی های جسم درک شده در طول لمس طبقه بندی کند، زیرا او چارچوب مرجع برای این کار را ندارد. در این حالت، اگرچه انتقال و پردازش اطلاعات دست نخورده است، اما توانایی تفسیر آن کم است. مشکلات در یکپارچگی چندحسی نیز می تواند باعث ترویج استریوآگنوزیا شود. بر اساس دانش کنونی، چنین اختلالات یکپارچگی ممکن است یک جزء ژنتیکی داشته باشد و در نتیجه مادرزادی باشد. بیماری عصبی اسکلروز متعدد همچنین اغلب با استریاگنوزیا همراه است. این بیماری یک اختلال خود ایمنی است. در سیستم ایمنی بدن بافت عصبی مرکزی خود بدن را شناسایی می کند سیستم عصبی به عنوان یک خطر و به آن حمله می کند. در آنتی بادی سبب می شود التهاب در مغز یا نخاع و بنابراین می تواند بر مسیرهایی که اطلاعات حسی را هدایت می کنند نیز تأثیر بگذارد. به طور مشابه، آنها می توانند باعث شوند التهاب در نواحی مغزی درگیر در پردازش، مانند نواحی پست مرکزی مغز لوب جداری، که به اساس استریوگنوزیا آسیب می رساند. بسته به اینکه دقیقا کجاست التهاب در واقع، تخریب بافت عصبی مرکزی ناشی از این روش می تواند به صورت استریوگنوزی در انواع مختلف ظاهر شود. همه انواع stereognosia یک چیز مشترک دارند: اشیا را دیگر نمی توان با چشمان بسته بر اساس تجربه لمسی صرف تشخیص داد.