سلولهای گلیال: ساختار ، عملکرد و بیماریها

سلول های گلیال در سیستم عصبی و از نظر ساختاری و عملکردی از نورون ها متمایز هستند. با توجه به یافته های اخیر، آنها نقش مهمی در پردازش اطلاعات در مغز و همچنین در سراسر سیستم عصبی. بسیاری از بیماری های عصبی به دلیل تغییرات پاتولوژیک در سلول های گلیال است.

سلولهای گلیال چیست؟

سلول های گلیال، همراه با نورون ها، در ساختن آن نقش دارند سیستم عصبی. آنها انواع مختلف سلولی را در بر می گیرند که از نظر ساختاری و عملکردی از یکدیگر متمایز هستند. رودولف ویرچو، کاشف سلول های گلیال، آنها را نوعی چسب برای نگه داشتن سلول های عصبی در بافت عصبی می دانست. از این رو، او نام سلول های گلیال را به آنها داد، ریشه کلمه "گلیا" از کلمه یونانی "gliokytoi" به معنای چسب گرفته شده است. تا گذشته نزدیک، اهمیت آنها برای عملکرد سیستم عصبی دست کم گرفته می شد. با این حال، طبق یافته‌های تحقیقاتی اخیر، سلول‌های گلیال به طور فعال در پردازش اطلاعات نقش دارند. سلول های گلیال انسان حدود ده برابر بیشتر از سلول های عصبی است. حتی مشخص شده است که نسبت سلول های گلیال به سلول های عصبی برای سرعت انتقال محرک های عصبی و در نتیجه برای فرآیندهای فکری تعیین کننده است. هر چه تعداد سلول های گلیال بیشتر باشد، پردازش اطلاعات سریعتر است.

آناتومی و ساختار

سلول های گلیال را می توان به طور کلی به سه نوع سلولی مجزا از نظر عملکردی و ساختاری تقسیم کرد. بخش اصلی در مغز توسط به اصطلاح آستروسیت ها تشکیل می شود. بنابراین، حدود 80 درصد از مغز از آستروسیت ها تشکیل شده است. این سلول ها ساختاری ستاره ای شکل دارند و ترجیحاً در نقاط تماس قرار دارند.سیناپس) سلول های عصبی. گروه دیگری از سلول های گلیال الیگودندروسیت ها هستند. آنها آکسون‌ها (فرآیندهای عصبی) را احاطه می‌کنند که سلول‌های عصبی منفرد (نورون‌ها) را به هم متصل می‌کنند. آستروسیت ها و الیگودندروسیت ها سلول های ماکروگلیال نیز نامیده می شوند. علاوه بر سلول های ماکروگلیال، سلول های میکروگلیال نیز وجود دارد. آنها در همه جای مغز وجود دارند. در حالی که سلول های ماکروگلیال از لپه اکتودرمی (لایه بیرونی جنین) منشا می گیرند، سلول های میکروگلیال از مزودرم منشاء می گیرند. در سیستم عصبی محیطی، سلول های به اصطلاح شوان نقش دارند. سلول‌های شوان نیز منشأ اکتودرمی دارند و عملکردهایی مشابه الیگودندروسیت‌ها در مغز انجام می‌دهند. در اینجا نیز آکسون ها را احاطه کرده و آنها را تامین می کنند. علاوه بر این، برخی از فرم های خاص وجود دارد. به عنوان مثال، سلول های به اصطلاح حمایت کننده مولر، آستروسیت های شبکیه هستند. علاوه بر این، هیپوسیت ها وجود دارند که سلول های گلیال لوب خلفی هستند. غده هیپوفیز. HHL از 25-30 درصد هیپوسیت تشکیل شده است. عملکرد آنها هنوز به طور کامل درک نشده است.

عملکرد و وظایف

به طور کلی، سلول های گلیال عملکردهای متعددی را انجام می دهند. آستروسیت ها یا آستروگلیا اکثریت سلول های گلیال موجود در سیستم عصبی را نشان می دهند. آنها به طور قابل توجهی در تنظیم مایعات در مغز شرکت می کنند. در این فرآیند، آنها همچنین از نگهداری آن اطمینان می‌دهند پتاسیم تعادل. پتاسیم یون‌های آزاد شده در طول انتقال محرک توسط آستروسیت‌ها جذب می‌شوند و در نتیجه آنها به طور همزمان pH خارج سلولی را تنظیم می‌کنند. تعادل در مغز آستروسیت ها اهمیت ویژه ای در مشارکت در پردازش اطلاعات مغزی دارند. وزیکول آنها حاوی انتقال دهنده عصبی نمک اسید گلوتامیک، که در صورت آزاد شدن منجر به فعال شدن نورون های همسایه می شود. به این ترتیب، آستروسیت ها اطمینان حاصل می کنند که سیگنال ها مسافت های طولانی را در بدن طی می کنند و همزمان برای سایر نورون ها پردازش می شوند. بنابراین آنها معنای تک تک اطلاعات را متمایز می کنند. آنها علاوه بر تعدیل اطلاعات، محل ارسال آن را نیز تعیین می کنند. بنابراین، آنها مسئول ساخت دائمی و بازسازی شبکه اطلاعاتی در مغز هستند. بدون آستروسیت ها، انتقال اطلاعات بسیار پر زحمت خواهد بود. تنها از طریق همکاری پیچیده آستروسیت ها و نورون ها است یادگیری فرآیند و در نتیجه شکل گیری هوش امکان پذیر است. الیگودندروسیت ها به نوبه خود میلین را در اطراف طناب های عصبی تشکیل می دهند. هر چه رشته‌های اطلاعاتی مشخص‌تری ایجاد شود، رشته‌های عصبی ضخیم‌تر می‌شوند و میلین بیشتری مورد نیاز است. نوع سوم سلول های گلیال، سلول های میکروگلیال، به طور مشابه به ماکروفاژهای سلول واکنش نشان می دهند سیستم ایمنی بدن به پاتوژن ها، سموم و سلول های مرده درون زا در مغز. از آنجا که آنتی بادی نمی تواند از طریق مغز وارد شود خونسد مغزی، این وظیفه توسط سلول های میکروگلیال انجام می شود. سلول های میکروگلیال به دو دسته در حال استراحت و فعال تقسیم می شوند. سلولهای در حال استراحت فرآیندهای محیط خود را نظارت می کنند. هنگامی که توسط آسیب یا عفونت مزاحم می شوند، آزادانه متحرک می شوند، مانند آمیب به محل مناسب مهاجرت می کنند و عملکرد دفاعی و پاکسازی خود را آغاز می کنند. به طور کلی، به طور فزاینده ای روشن می شود که سلول های گلیال نه تنها عملکردهای پشتیبانی دارند، بلکه به طور قابل توجهی مسئول عملکرد مغز و سیستم عصبی هستند.

بیماری

در این زمینه، شناخت روزافزونی از اهمیت سلول های گلیال در وجود دارد سلامت. در بسیاری از بیماری های عصبی، تغییرات قابل توجهی در سلول های گلیال مشاهده می شود. مثلا، اسکیزوفرنیا اغلب در نوجوانی، زمانی که همه آکسون‌ها با میلین پوشانده نشده‌اند، ظاهر می‌شود. تعداد بسیار کمی الیگودندروسیت، که مسئول تشکیل میلین هستند، در بیماران مربوطه شناسایی می شوند. همچنین ممکن است برخی از ژن های مهم برای تشکیل میلین تغییر کنند. که در اسکلروز متعدداز غلاف میلین اغلب از بین می رود. در نتیجه، فرآیندهای عصبی در معرض دیگر نمی توانند سیگنال ها را منتقل کنند و نورون های بریده شده می میرند. لوکودیستروفی ارثی یک تخریب تدریجی ماده سفید سیستم عصبی است. در این فرآیند، میلین اطراف آن اعصاب تنزل یافته است. نتیجه این است که یک آسیب گسترده در اعصاب. افراد مبتلا از اختلالات حرکتی و سایر اختلالات عصبی رنج می برند. در نهایت، برخی از تومورهای مغزی نقطه شروع خود را در رشد کنترل نشده سلول های گلیال می گیرند.