بی حسی هیجانی: علل ، علائم و درمان

بی حسی عاطفی به ندرت به عنوان بیماری در نوع خود تشخیص داده می شود. این اغلب به عنوان یک علامت ثانویه از موجود رخ می دهد شرط. افراد مبتلا اظهار ناتوانی در درک کافی دنیای عاطفی خود می کنند. احتمال بهبودی به بیماری زمینه ای بستگی دارد. درمان دارویی یا روان درمانی معیارهای هنوز به اندازه کافی در اثربخشی آنها تأیید نشده است.

بی حسی احساسی چیست؟

بی حسی احساسی به ناتوانی موقتی یا مزمن در درک ، پردازش و بیان احساسات و احساسات فرد به روشی مناسب اطلاق می شود. در بسیاری از موارد ، کمبود احساسات با محرک های شدید جسمی جبران می شود. این ممکن است شدید باشد معیارهای که محیط اغلب با بیگانگی واکنش نشان می دهد. انزوای اجتماعی و از خود بیگانگی ، حتی شخصی سازی ، ممکن است نتیجه یک اختلال احساس عاطفی برجسته باشد.

علل

بی حسی عاطفی معمولاً همراه با اختلال زمینه ای دیگری رخ می دهد. ممکن است در سطح روانشناختی بوجود آید ، به عنوان مثال ، در نتیجه پس از سانحه فشار بی نظمی یا افسردگی. پس از تجربه های آسیب زا ، خاموش کردن دنیای عاطفی اغلب به طور آگاهانه توسط افراد مبتلا به خود القا می شود تا با شرایط روزمره کنار بیایند. برای جلوگیری از وحشت غیر منطقی در شرایطی که آسیب های گذشته را به یاد مردم می آورد ، لزوماً وارد حالت بی حسی کامل می شوند. حالتهای حاد بی حسی عاطفی لزوماً به دلیل بیماریهای جدی روانی یا عصبی نیست. محرومیت از خواب، PMS و فشار همچنین می تواند محرک اختلال عاطفی موقتی باشد. با مصرف برخی توهمات ، حالتهای بدون احساس موقتی را می توان به دست آورد داروهای یا توسط شدید تفکر. بیماری های مغز و اعصاب مانند اسکلروز متعدد or اسکیزوفرنیا همچنین می تواند باعث بی حسی احساسی شود. در اینجا ، فرآیندهای روان تنی نقش کمتری نسبت به اختلالات هورمونی یا عملکردی خاص دارند مغز مناطق.

علائم ، شکایات و علائم

افرادی که از بی حسی عاطفی رنج می برند احساسات خود را بسیار بسیار ضعیف درک می کنند و احساس بیگانگی می کنند و در محیط خود تنها می مانند. احساساتی مانند ترس ، عصبانیت ، عشق یا هوس دیگر پایه عاطفی پیدا نمی کنند و متعاقباً به عنوان عوامل جسمی و نه روانشناختی طبقه بندی می شوند. بر این اساس ، مبتلایان غالباً سعی می کنند یک حالت عاطفی را از طریق فعالیت های بدنی جبران کنند یا در وهله اول آن را فعال کنند. این مسئله در صورتی خطرناک می شود که فقط با احساسات جسمی عمده مانند ارتباط با دنیای خارج برقرار شود درد یا مرتبط محرک. بی حسی عاطفی اولیه به وضوح در کاهش تعامل اجتماعی و غفلت عمومی از فعالیتهای اوقات فراغت مشاهده می شود. با عدم درک روزافزون از دنیای عاطفی خود ، درگیر شدن با نیازهای بین فردی یا حفظ درک همدلی اساسی از دنیای عاطفی دیگران برای افراد آسیب دیده غیرممکن است. غالباً ، چنین حساسیتی با درک و گاه عدم تمایل از سوی هم نوعان روبرو می شود. این واکنش توسط فرد مبتلا نمی تواند به اندازه کافی جبران شود ، که می تواند رهبری به عقب نشینی بیشتر عاطفی افرادی که مجبور به زندگی در انزوای عاطفی واضح هستند ، ناامیدی عمومی را در روند بعدی بیماری تجربه می کنند ، یک پوچی درونی که زمینه ساز همه چیز است. این به شدت قابل توجه می شود افسردگی، فقدان رانندگی و شادی عمومی را بیان می کند. نه تنها ارتباطات اجتماعی آسیب می بیند. تمایل به اجرا و یادگیری در محل کار و زندگی روزمره نیز به دلیل عدم انگیزه درونی به شدت ضعیف می شود.

تشخیص و دوره

در حال حاضر ، علم توجه بسیار اندک به نشانه شناسی غالب را مورد انتقاد قرار می دهد. اغلب بیماری های روحی مانند اختلال اضطراب or افسردگی به نادرست تشخیص داده می شوند ، و فقط احساس بی حسی احساسی به عنوان یک مسئله فرعی است. این بیماری می تواند در الگوهای مختلف پیش رود. از شروع ناگهانی یا حتی موذیانه ، علائم ممکن است به صورت اپیزودیک یا مداوم بدتر شوند. اشکال مخلوط نیز ممکن است - مانند شروع نامحسوس ، پیشرفت تدریجی و در نهایت یک بیماری عودکننده که برای محیط کاملاً نامفهوم است.

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد؟

اگر فرد مبتلا به وجود آوردن احساسات یا تفسیر آنها در جای خود دشوار است ، باید مشاهدات خود را توسط پزشک روشن کند. در صورت بی حسی عاطفی ، نزدیکان اغلب بیش از خود فرد مبتلا از علائم رنج می برند. بنابراین ، همچنین توصیه می شود اعضای خانواده یا شرکای بیمار با پزشک مشورت کنند. آنها به توضیحات جامع علائم بیماری نیاز دارند. علاوه بر این ، اگر آنها برای مقابله با شرایط به دنبال حمایت عاطفی و روانی باشند ، می تواند مفید باشد. افراد مبتلا غالباً فقدان احساسات را خیلی دیر درک می کنند. معمولاً آنها از بیماری های دیگری رنج می برند ، که اثر آن بی حسی عاطفی است. به همین دلیل ، باید به محض این که فرد مبتلا احساس ناراحتی کرد ، مشارکت وی در زندگی اجتماعی کم است و یا متوجه کمبود رانندگی می شود ، باید به پزشک مراجعه شود. غالباً توسط همنوعان به او اشاره می شود كه رفتار او غیر معمول است. در صورت تکرار تزریق ، توصیه می شود با پزشک مشورت کنید و شرایط را شرح دهید. بی حسی احساسی ممکن است در نتیجه ضربه ایجاد شود. پس از تجربه یک اتفاق سرنوشت ساز ، معمولاً توصیه می شود به پزشک یا درمانگر مراجعه کنید. این می تواند در پردازش آنچه اتفاق افتاده مفید باشد.

درمان و درمان

از آنجا که بی حسی عاطفی به خودی خود بیماری محسوب نمی شود ، بیماری اساسی قبل از هر چیز درمان می شود. روشهای مربوطه هنوز نتوانسته اند خود را در این زمینه ثابت کنند. در سطح دارویی ، امیدهای زیادی به چشم می خورد داروهای ضد افسردگی و نورولپتیک. اینها قرار است با تحریک انتخابی یا مهار برخی ترشحات هورمونی ، بر درک احساسات فرد تأثیر بگذارند. همچنین هیچ روش درمانی روان تنی تاکنون وجود ندارد. امیدهای بزرگی به او بسته شده است رفتار درمانی در زمینه آسیب شناسی. ارزیابی مجدد هدفمند تجربیات آسیب زا باید فرد آسیب دیده را قادر سازد تا در زندگی روزمره بدون ترس حرکت کند و بنابراین محدودیت آگاهانه دنیای عاطفی را زائد کند.

چشم انداز و پیش آگهی

بی حسی احساسی گذرا پیش آگهی خوبی دارد. این امر اغلب به دلیل دوره های بیش از حد عاطفی ، برنامه های پرتحرک ، شروع بحران های زندگی یا حوادث آسیب زا ایجاد می شود. هنگامی که با این چالش های احساسی کنار آمد ، احساسات برمی گردند و بی حسی از بین می رود. با مراقبت های روانشناختی ، بسیاری از بیماران ممکن است متوجه شوند که دوره رنج آنها کوتاه شده یا علائم آنها کاهش می یابد. در بحران های جزئی ، برای دستیابی به درمان ، همیشه به درمانگر نیاز نیست. اگر فرد مبتلا با یک مشکل عاطفی شدید یا چندین رویداد ناراحت کننده احساسی روبرو شود ، ممکن است ناراحتی بیشتر و در نتیجه بدتر شدن پیش آگهی رخ دهد. این امر به ویژه در صورت عدم مراجعه به درمان پزشکی بیشتر صدق می کند. اگر بی حسی عاطفی یک تصویر بالینی مستقل را نشان نمی دهد ، برای ایجاد پیش آگهی باید بیماری زمینه ای موجود را تشخیص داد. اگر این قابل درمان باشد ، ناشنوایی عاطفی نیز بهبود می یابد. اگر اختلالی وجود داشته باشد که با شرایط فعلی پزشکی قابل درمان نباشد ، ناشنوایی عاطفی در طولانی مدت ادامه خواهد یافت. یک معیار بسیار مکرر برای بهبود علائم ، درک بیمار از بیماری است. اگر داده نشود یا عدم همکاری فرد آسیب دیده در یک درمان، پیش آگهی نامطلوب است.

پیشگیری

در طی یک بیماری زمینه ای که از قبل شناخته شده است ، ارزیابی منظم روانشناختی از حساسیت عاطفی توصیه می شود. ضروری است که داروهای مناسب طبق دستور پزشک مصرف شود. با یک سبک زندگی متعادل و سالم می توان از حالت های کوتاه مزاج جلوگیری کرد. پرهیز از محرک مانند الکل و نیکوتین همچنین رابطه سالم با دنیای عاطفی خود و با دریافت و پردازش عاطفی محرک های محیطی را ترویج می کند.

مراقبت پس از آن

بی حسی هیجانی ، بسته به علت ، به مراقبت های بعدی کم و بیش فشرده نیاز دارد. کپسول سازی روح در مقابل حملات یا محرک ها می تواند نشان دهد اوتیسم در کودکان یا بزرگسالان ، اما همچنین می تواند سو abuse استفاده روانشناختی را نشان دهد. در حالت اول ، مراقبت های بعدی دشوار است اما کاملاً عملی است. افراد اوتیسم نیز با گذشت زمان از دریافت مراقبت های ویژه بهره مند می شوند. در مورد سو abuse استفاده جنسی یا روانی ، روان درمانی or رفتار درمانی روش مناسب برای پیگیری بی حسی عاطفی است. علاوه بر این ، بی حسی احساسی ممکن است نشان دهنده پس از سانحه باشد فشار سندرم در این حالت ، اختلال استرس پس از تشخیص باید از نظر درمانی درمان شود. بی حسی احساسی می تواند ماه ها یا سال ها بعد از یک تجربه استرس زا رخ دهد. با این حال ، بی حسی احساسی نیز می تواند یکی از اجزای آن باشد بیماری روانی. به عنوان مثال افسردگی یک احتمال است. اینها اغلب به داروی طولانی مدت نیاز دارند درمان. در برخی موارد ، روان درمانی همچنین می تواند یک رویکرد درمانی موثر در برابر بی حسی احساسی باشد. در بیشتر موارد ، بی حسی عاطفی بیش از آنکه به عنوان مسئله ای شناخته شود و درمان شود ، یک علامت قلمداد می شود. این معمولاً نشان دهنده یک مورد قبل از چندین اختلال است ، به عنوان مثال ، رفتارهای خود تخریبی مانند ترک خوردن ، اعتیاد به نوشیدن الکل، و تلاش های مشابه برای تسکین. بنابراین مراقبت های پیگیری مبتنی بر مشکل اساسی است.

در اینجا کارهایی است که می توانید خودتان انجام دهید

گزینه های کمک به خود با بی حسی احساسی بسیار محدود است. حتی اگر همدلی در اصل برای جنسیت به یک اندازه قابل یادگیری باشد ، مبتلایان به یک ناشنوایی عاطفی هستند که معمولاً به دلیل یک رویداد بسیار استرس زا از نظر عاطفی قابل بازیابی نیستند. در بیشتر موارد ، این بیماری توسط خویشاوندان سنگین نیز تلقی می شود. به همین دلیل مهم است که شرکا و اعضای خانواده از شکایات فرد آسیب دیده کاملاً مطلع شوند. آنها غالباً به حمایت روانشناختی نیاز دارند تا به آنها كمك كند تا با علائم زندگی روزمره كنار بیایند. مبتلایان معمولاً سطح عاطفی کمتری را تجربه می کنند یا اصلاً احساس نمی کنند. آنها فاقد صلاحیت دسترسی به احساسات خود هستند. در عین حال ، آنها اغلب قادر به درک و پاسخگویی به احساسات و حالات درونی تجربه افراد دیگر نیستند. مدارا و تفاهم از همه افراد درگیر لازم است. در زندگی روزمره ، مفید است صحبت به طور آشکار در مورد وقایع و تصورات همه افراد آسیب دیده در محیط. توضیح درباره رفتار خاص به همان اندازه بازتاب الگوهای رفتاری مهم است. بر اساس اعتماد متقابل و تبادل آرزوها و نیازها ، می توان با هم تغییرات را به دست آورد. هدف باید جلوگیری از اختلافات و دستیابی به پیشرفت در زندگی مشترک باشد.