روانشناسی پزشکی: درمان ، اثرات و خطرات

روانشناسی پزشکی با پدیده بیماری سروکار دارد و سلامت. در مورد منشأ بیماری می پرسد. روانشناسی درمان برای مدیریت بیماری استفاده می شود و با سایر تخصص های پزشکی ارتباط برقرار می کند.

روانشناسی پزشکی چیست؟

روانشناسی پزشکی با پدیده بیماری و سلامت. این ریشه بیماری را جستجو می کند و یک زیرشاخه کاربرد روانشناسی روانشناسی بالینی است. روانشناسی پزشکی یک زیرشاخه مستقل و کاربردی از روانشناسی بالینی است که در پزشکی انسان فعالیت می کند. این رشته در آموزش و پژوهش و همچنین در مراقبت از بیمار از نظر ساختاری و از نظر محتوا به عنوان یک موسسه ، گروه و پرسنل نشان داده شده است. علاوه بر جامعه شناسی پزشکی ، این زیرشاخه یک ماده اجباری در ترم اول مطالعات پزشکی با توجه به مصوبه تصویب برای پزشکان (ÄAppoO) است. "انجمن روانشناسی پزشکی آلمان" (DGMP) ، که در سال 1979 تاسیس شد ، جامعه علمی حرفه ای برای همه پزشکان شاغل در این تخصص است.

روشهای درمانی و درمانی

تمرکز بر روابط پزشک و بیمار است. سایر موضوعات مهم شامل ارتباط پزشک و بیمار ، مدیریت بیماری ، کیفیت زندگی ، پیشگیری ، سلامت ارتقا، ، توانبخشی ، روانشناسی رشد ، تحقیقات رفتاری ، روانشناسی اجتماعی ، مداخله پزشکی ، تحقیقات مراقبت روانی اجتماعی و روابط روانشناختی. به منظور یافتن رویکرد درمانی صحیح ، روانشناسی پزشکی ابتدا واژه بیماری را تعریف می کند که به وجود علائمی اشاره دارد رهبری به انحراف روانشناختی تعادل. انحراف از یک هنجار (متغیر کنترل) نیز به عنوان یک بیماری تعریف می شود ، که می تواند رهبری به آسیب خارجی یا داخلی. انحراف از عملکرد عضو ، متغیر کنترل ، ساختار اندام یا روانشناختی تعادل تشخیص آنها دشوار است. روانشناسی پزشکی در مرحله دوم در مورد سلامتی سوال می کند. وقتی فرد از نظر روانی و جسمی باشد سالم است تعادل. محیط اجتماعی و شرایط زندگی به او امکان می دهد اهداف خود را با توجه به امکانات خودش تحقق بخشد. یک رفاه ذهنی و عینی وجود دارد. روانشناسی پزشکی نقش مهمی در آموزش پزشکی دارد و از روابط بین روابط فیزیولوژیکی و روانشناختی برای درک بهتر فرایندهای بالینی حاصل س asksال می کند. بینش ابتدایی این رشته این است که سلامتی همیشه به معنای عدم وجود بیماری است. روانشناسی پزشکی با جامعه شناسی پزشکی ارتباط نزدیک دارد. هنجار ایده آل نقطه تنظیم مورد نظر است ، در حالی که هنجار درمانی آن را می بیند سازگاری برای زندگی روزمره و نیاز به درمان شرایطی که طبیعی نیستند. طبق هنجار آماری ، نرمال چیزی است که متوسط ​​است. بیمار به طور ذهنی بیماری خود را به عنوان محدودیت (پیوستار) توانایی عمل و رفاه خود تجربه می کند. ادراک از حالت (پوسیدگی) و حرکت بدن ناشی می شود (حس عمقی)، از جانب اعضای داخلی (visceroception) ، و از a درد حالت (درد) علائم تحت تأثیر متغیرهای عاطفی ، شناختی و انگیزشی هستند. کیفیت زندگی به این بستگی دارد که فرد تا چه حد برای آنها ارزش قائل است. در حقیقت ، یک حالت بیماری ممکن است وجود داشته باشد. با این حال ، احتمال وجود نظریه ذهنی بیماری نیز وجود دارد که فرد مبتلا از علائم ایجاد می کند. وی یا ضمنی (به طور ناخودآگاه) نظریه ای در مورد تصویر بالینی ، علل (علل غیرمستقیم ، انتساب علی) ، روند بیماری ، عواقب و روش های درمان می سازد. روانشناسی پزشکی نظریه ذهنی بیماری را در نظر می گیرد زیرا بر رفتار و تجربه بیمار تأثیر می گذارد. دامنه آن از هیپوکندری تا بیخوابی گسترده است (عدم حساسیت به درد) علائم و شکایات با رویکرد بازیگر-مشاهده کننده تعریف می شود. طراحی های روانشناسی پزشکی با قرار دادن خود در جای شخص مقابل ، موجب انتساب به طور مثرتری می شود. هرچه فرد انتظار میزان خودکارآمدی خود را بالاتر ارزیابی کند ، اگر معلوم شود که او با استفاده از منابع شخصی خود نمی تواند با یک موقعیت خاص کنار بیاید ، احتمال بروز مشکلات رفتاری بیشتر خواهد بود. از اختلالات somatization رنج می برند و افسردگی، در حالی که مردان اغلب دارای اختلالات شخصیتی هستند و به روانشناختی پاسخ می دهند فشار با قلب حملات

روشهای تشخیص و معاینه

تشخیص و ارزیابی یافته ها آسان نیست ، زیرا اختلاف بین درک ذهنی بیمار از بیماری و یک بیماری واقعی که از نظر پزشکی تعیین شده است ، می تواند از یکدیگر دور باشد (دوگانگی). در راه تشخیص ، روانشناس باید اطلاعات موجود را با هنجارها مقایسه کند تا مشخص کند آیا یک بیماری واقعی وجود دارد یا اینکه بیمار فقط بر اساس احساسات ذهنی خود آن را تصور می کند. از آنجا که در این لحظه احساس روانی ، جسمی و اجتماعی او از تعادل خارج شده است ، در حال حاضر یک بیماری به معنای روانشناختی وجود دارد که باید درمان شود. جمع آوری داده ها ساده است ، زیرا پزشک از بیمار در مورد حال خود می پرسد تاریخچه پزشکی (anamnesis) ، او را تحت معاینه فیزیولوژیکی قرار می دهد ، رفتار او را مشاهده می کند و از مشاوره فنی مدرن ایدز مانند تشخیص تصویربرداری. وی سپس علائم را به سندرمهایی شناسایی کرد که علائم آن را تشخیص داد رهبری به یافته نهایی سیستم های طبقه بندی چند محوره تشخیص عملیاتی و طبقه ای را بر اساس معیارها امکان پذیر می کنند. یافته ها با توجه به یک کلید طبقه بندی کدگذاری می شوند که اسناد را آسان می کند. ICD 3 محوری (طبقه بندی بین المللی بیماری ها ، تصادفات و مرگ ها) 3,500 بیماری را در 21 گروه پوشش می دهد و محدودیت های عملکرد اجتماعی و شرایط روانی - اجتماعی غیر طبیعی را فهرست می کند. از یک رویکرد عملی و توصیفی (نظری ، توصیفی) استفاده می شود که طبقه بندی آن بر اساس علائم است نه علت شناسی. در طبقه بندی 5 محوره DSM-IV-TR سالانه اختلالات روانشناختی استاتیک و تشخیصی ذکر شده است که با توجه به یافته های بالینی ، مشکلات روانی - اجتماعی ، عوامل بیماری پزشکی ، اختلالات شخصیتی و ارزیابی جهانی از سطح عملکرد طبقه بندی می شوند. نتیجه گیری از این طبقه بندی ها این است که یافته های عینی روانشناس و یافته های ذهنی بیمار ممکن است متفاوت باشد. بر اساس این طبقه بندی ، افراد بیمار سالم وجود دارند که از نظر ذهنی احساس سلامتی می کنند ، اما طبق یافته تایید شده از نظر عینی بیمار هستند. گروه دوم افراد سالم بیمار هستند ، که احساس ذهنی دارند که احساس مریضی می کنند ، اما در واقع سالم هستند ، زیرا معاینه فیزیولوژیکی و روانشناختی نتیجه مطلوبی پیدا نکرد. که در درمان، وضعیت زندگی ، انتظارات رفتاری و محیط اجتماعی نقش اصلی را بازی می کنند. بیماری های روانپزشکی همچنان مورد تبعیض قرار دارند. افراد مبتلا به بیماری های روانی معمولاً مورد توجه محیط زندگی خود قرار نمی گیرند و در صورت غیبت در کار در رده های شرک و تنبل قرار می گیرند. از بیماری آنها به عنوان ضعف شخصیت و عدم نظم تعبیر می شود. این نگرش تأثیر ماندگاری در دارد درمان و عزت نفس بیمار.