آموزش نوجوانان در دوران بلوغ

قوانینی که طبق آنها اجرام آسمانی در جهان و زبانهای مردم دیگر می چرخند ، اغلب برای بسیاری از والدین و معلمان بهتر از قوانینی است که بر اساس آن کودک رشد می کند. و با این وجود بسیار مهم است که عمیقاً پایه های جسمانی و شرایط روحی فرزندانمان را مطالعه کنیم.

رشد جسمی در دوران بلوغ

باید فهمید که هر سنی مستحق است اعتبار و به رسمیت شناختن هیچ چیز اشتباهتر از این نیست که کودک را یک بزرگسال نیمه ، ناتمام یا حتی احمق بدانید. یکی از تغییرات بزرگی که بدن در حال رشد کودکان ما متحمل می شود ، بلوغ ، یعنی بلوغ جنسی است. در پسران به طور کلی بین سنین 12 تا 17 سالگی اتفاق می افتد. دختران که همیشه اندکی دارند سر در رشد و نمو پسران شروع شود ، معمولاً در سنین 10 تا 14 سالگی بلوغ را طی می کنند. در دوران بلوغ ، یکی از آنها سه مرحله را یادداشت می کند. اول ، دوره رشد سریع طول و افزایش چشمگیر متابولیسم ، یعنی دوره ای که برای هر مادر کاملاً شناخته شده است ، زمانی که لباس ها همیشه خیلی کوتاه هستند و ساندویچ ها همیشه خیلی کوچک هستند. مرحله بزرگترین عدم تعادل جسمی است. تغییر صدا ایجاد می شود ، ویژگی های صورت ناهموارتر می شوند ، خطوط کودکانه استخوانی و عضلانی تر می شوند. ظاهر متناسب کل فیزیکی موقتاً آشفته است. این منجر به ضرب المثل حرکات تنبل و توده ای بلوغ می شود. سرانجام ، مرحله سوم با این واقعیت مشخص می شود که غدد جنسی قطعاً اهمیت لازم را در زندگی پیدا کرده اند. فرد بالغ شده است.

رشد روانشناختی در دوران بلوغ

بر اساس این تغییرات فیزیولوژیکی و شاید حتی معمول تر از آنها ، روان تغییر می کند. بنابراین ضروری است که علاوه بر خصوصیات شخصی ، به ویژگی های روانشناختی مربوط به سن نوجوان نیز توجه کنیم. تظاهرات فردی تا حد زیادی به شرایط زندگی ، یعنی تربیت و تأثیرات محیطی بستگی دارد که می تواند تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد. کودکان اغلب از روزی به روز دیگر دست و پا چلفتی می شوند ، حتی در مناطقی که در آنها مهارت بیشتری داشتند. پس از آن زمان بی قراری و عصبی ، انتقال بین بازیگوش کودکی و جدی بودن بزرگسالی ، بازی کردن در مورد همه چیزهایی که با خیال ، حتی خیال پردازی تجربه می شود. اغلب ما در بزرگسالان مشاهده می کنیم افسردگی، ذهن بسته ، همراه با عصیان سرپیچی ، مشاجره و مجادله علیه والدین یا مربیان. نوجوان اکنون آماده کارهای بزرگ است ، اما همچنین قابل تحمل عناصر بد است (استعمال دخانیات, الکل, داروهای، خرابکاری ، و غیره) ، که در غیر این صورت با موفقیت در برابر تأثیرات او مقاومت کرده است.

تحصیلات در دوران بلوغ

اینها همه بیشتر پدیده های موقتی هستند. علت این حالتهای در حال تغییر احتمالاً در افزایش تحریک پذیری مرکز است سیستم عصبی از بلوغ و در بازسازی سیستم غدد با ترشح داخلی. اکنون کافی نیست که زیست شناسان و روانشناسان نظم منظم بلوغ را آشکار کنند. والدین و معلمان باید از نتایج علم مطلع شده و به فکر فرو روند و در مورد نگرانی های خود با معلم در مدرسه یا پزشک صحبت کنند. هرگز جوان هرگز به صراحت یک دست محکم را برای هدایت او از خارج از هرج و مرج درونی مانند این زمان درخواست نمی کند ، حتی اگر این همیشه آشکار نباشد. پیش شرط شناخت این دست محکم ، اعتماد بی قید و شرط است. اصل همه نگرشهای تربیتی باید این باشد: مهرورز بودن با همه پیامدها ، نشان دادن ملاحظه معقول ، فرصت دادن به وقت ، توانایی صبر و حوصله بدون سرزنش یا حتی ضربه زدن. هیچ چیز به اندازه قوام آرام بر جوانان "بد تربیت" و "شیطان" تأثیر قوی و ماندگار ندارد. البته این امر مستلزم تعلیم و تربیت مربی است که متأسفانه نه مدرسه و نه والدین همیشه از این آموزش برخوردار نیستند. باید تشخیص داد که هر سنی حق دارد اعتبار و به رسمیت شناختن هیچ چیز اشتباهتر از این نیست که کودک را یک بزرگسال نیمه تمام ، ناتمام یا حتی احمق بدانید. اگر کسی بخواهد فقط به او مشاوره دهد و به او کمک کند ، سو mis تفاهم است. جوان سالم به طور کلی چنین مربیان "نیک اندیشی" و "همه را می داند" را رد می کند ، زیرا آرزوی راهنمایی و همچنین تأیید خود را دارد. او از همان ابتدا هرگونه تلاش برای آموزش را رد می کند اینکه مربی در خواسته های خود مبهم است ، برای او قابل درک نیست ، اجازه دارد اسرار را از او نگه دارد و بدون خطر عمل کند. اقتدار مربیان ، والدین و معلمان هر چه بیشتر باشد ، هرچه نوجوان احساس کند نمی تواند آنها را گول بزند ، بیشتر خواهد بود. در این زمان ، نوجوان قاطعانه شخصیتی راهنما را که فاقد درک عدالت نسبت به خود یا دیگران است ، رد می کند ، یا حتی ، با "ترحم" از زیاده خواهی ، او را جدی یا کامل نمی گیرد. اگر نمی خواهند به آزار و اذیت و آزار صرف مشکوک شوند ، نگرش مربیان باید واضح و روشن باشد. هر مربی باید بداند که اعتماد به نفس بیدار کننده جوانان نیاز به پنهان کاری خاصی دارد. تنش ، عصبانیت ، مشاجره و دروغ تنها در صورتی قابل کنترل است که فرد بالغ به طور مداوم نقش یک کارآگاه روانشناسی را که سعی در سنجش زندگی درونی فرد بالغ دارد ، نداشته باشد. اگر رابطه اعتماد بین بزرگسال و فرد جوان از سال ایجاد شود کودکی، او هرگز نخواهد سو toاستفاده از آزادی خود ، به همان اندازه که ذهن خود را به این درک برساند که تحقق همه خواسته هایش غیرممکن است