کنترل اجباری
محدودیت های کنترلی که در زمینه ترس از دست دادن شدید ایجاد می شوند ، می توانند ابعاد قابل توجهی متفاوت داشته باشند. چنین محدودیت هایی معمولاً در مواردی رخ می دهد که ترس از دست دادن مربوط به روابط بین فردی است. در این حالت سعی می شود تا آنجا که ممکن است شریک زندگی کنترل شود تا از جدایی احتمالی یا ضرر دیگری جلوگیری شود. دامنه این از یک پرانتز بارزتر تا کنش های کنترل کننده ای است که می توان به عنوان stalking خلاصه کرد. اگر موارد دیگر موضوع این موضوع باشد ترس از دست دادن، به عنوان مثال پول ، اجبارهای کنترل می توانند شخصیت های دیگری مانند کنترل مداوم حساب را نیز به خود اختصاص دهند تعادل یا ارزش سهام.
چگونه می توانید بر ترس از دست دادن غلبه کنید؟
از آنجا که ترس آشکار از دست دادن می تواند منجر به محدودیت شدید زندگی روزمره و روابط شود ، باید سعی شود بر آنها غلبه یا حداقل آنها را کاهش داد. بعلاوه روان درمانی در موارد شدید ، روشهای بی شماری دیگری برای نزدیک شدن به این هدف وجود دارد. تمرکز در اینجا قبل از هر چیز باید تقویت اعتماد به نفس باشد.
این امر به افراد درگیر امنیت درونی بیشتری می بخشد و بنابراین می تواند ترس آنها را کاهش دهد. اما حتی تغییرات جزئی در زندگی روزمره ، مانند یافتن یک سرگرمی ، هم اکنون می تواند کمک کند. علاوه بر این ، باید سعی کرد افکار منفی ضرر را به همین ترتیب شناسایی کرد ، آنها را نوشت و سعی کرد آنها را خنثی یا حتی مثبت بیان کند. با این حال ، از آنجا که علت بسیاری از ترس از دست دادن معمولاً مبتنی بر تجربه آسیب زا در سال است کودکی، اغلب منطقی است که برای شناسایی و درمان آنها به دنبال درمان روان درمانی باشید.
علاج بمثل
داروهای هومیوپاتی متعددی وجود دارد که قرار است علائم آن را بهبود بخشد ترس از دست دادن. اینکه کدام یک از این روش های درمانی برای بیمار منفرد استفاده شود ، به کیفیت ترس و عوامل بهبود و وخیم بستگی دارد. به عنوان مثال ، از Aurum (D12) در بیمارانی استفاده می شود که به دلیل ترس از دست دادن از روابط اجتماعی خارج می شوند و احساس می کنند ترس آنها طاقت فرسا است. Pulsatillaاز طرف دیگر ، در درجات مختلفی از اثربخشی استفاده می شود ، به ویژه برای زنانی که ترس از دست دادن آنها با ترس شدید از روابط همراه است. آناکاردیوم (D12) عمدتا از ترس از دست دادن همراه با فشار زیاد استفاده می شود ، به عنوان مثال در مورد ترس های مربوط به شغل.
