غم و اندوه: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

همه آن را می دانند و هیچ کس نمی تواند از خود در برابر آن محافظت کند - دیر یا زود همه در یک مرحله باید با غم و اندوه کنار بیایند. خوشبختانه ، زیرا این احساس معمولاً مورد بی مهری عملکرد معناداری برای ما انسانها برآورده می کند. با این وجود ، غم و اندوه می تواند افراد را بیمار کند و عواقب جدی به همراه داشته باشد.

غم چیست؟

غم و اندوه به طور کلی به عنوان یک حالت عاطفی شناخته می شود که با غم و اندوه ، انزجار و عمیقی همراه است درد. ذوق و شوق فرد کاهش می یابد و در صورت لزوم برای غصه خوردن خود را از محیط خارج و منزوی می کند. شایع ترین علت غم و اندوه از دست دادن عزیزی است. خواه از طریق جدا شدن از شریک زندگی و یا مرگ یکی از اعضای خانواده ، رها شدن توسط یک فرد نزدیک ، به هر شکلی که باشد ، در ابتدا باعث می شود که ما انسانها دچار یأس عمیق بشویم. اما چرا اینطور است؟ و در پایان ، آیا شاید حتی غمگین بودن نیز سالم باشد؟

کارکرد و وظیفه

غم و اندوه احتمالاً به بهترین وجه فرایندی توصیف می شود که به روان ما کمک می کند تا آنچه را تجربه کرده ایم پردازش کند. این فرآیند توسط بسیاری از روانشناسان به چهار مرحله تقسیم شده است ، اما آنها در یکدیگر ادغام می شوند و نمی توان آنها را کاملاً جدا کرد. در ابتدا ، ما انسانها تمایل داریم آنچه را که تجربه کرده ایم انکار کنیم ، نمی خواهیم آن را تصدیق کنیم و واقعیت را نادیده می گیریم و آن را از خود دور می کنیم. در طی این مرحله ، افراد مبتلا غالباً وضعیتی را گزارش می کنند شوک که با بی حسی و بی حسی همراه است. فقط در مرحله دوم است که سرانجام احساسات منفجر می شوند و به نظر می رسد عملاً غمگین را سیل می کنند. عصبانیت ، ناامیدی ، غم و ترس متناوب و نه به ندرت اتفاق می افتد رهبری به خواسته های بیش از حد در نتیجه ، این مرحله می تواند رهبری به جستجوی کسی که سرزنش می کند و در آخر احساس گناه قوی از خود. اما در اینجا خطر از دست دادن خود در احساس گناه و عصبانیت به جای اجازه دادن و پذیرش غم و اندوه وجود دارد. مورد دوم برای پردازش آنچه تجربه شده کاملاً ضروری است. فقط از این طریق می توان مرحله عزاداری را فرا گرفت. در مرحله سوم فرآیند ، فرد مبتلا به آرامی به حالتی می رسد که آنچه را تجربه کرده است بپذیرد و واقعیت او را درگیر خود کند. زندگی روزمره به تدریج از سر گرفته می شود ، اما ممکن است در اثر برخورد واقعیت و غم ، عقب نشینی های مکرر صورت گیرد. روند عزاداری با مرحله تغییر جهت مجدد به پایان می رسد. با وجود از دست دادن ، عزادار دوباره اهداف و چشم اندازهای جدیدی را می بیند ، که منجر به شهامت جدیدی برای مواجهه با زندگی می شود. از دست دادن در نهایت در آگاهی است و می تواند به عنوان یک تجربه ذخیره شود. احساسات مرتبط هنوز سنگین هستند اما در عین حال این درک به دست می آید که می توان تلفات را تحمل کرد و زنده ماند. روند عزاداری بنابراین یک پدیده بسیار مفید روان ماست تا بتوانیم بهتر با خسارات شدید کنار بیاییم. متأسفانه ، روند عزاداری به خودی خود کار نمی کند و برای تکمیل واقعی روند کار ، نیاز به همکاری فعال فرد مبتلا دارد. اگر این اتفاق نیفتد و عزادار بدون حرکت به جلو در یکی از مراحل غم و اندوه باقی بماند ، در بسیاری از موارد عواقب جدی رخ می دهد که در نهایت فقط در کار غم پاتولوژیک قابل حل است.

بیماری ها و شکایات

از یک طرف ، مردم دوست دارند غم و اندوه را سرکوب کنند تا مجبور نشوند با احساسات دردناک و ناخوشایند روبرو شوند. از طرف دیگر ، ما در یک شایسته سالاری زندگی می کنیم که به طور منظم برای ما روشن می کند که فقط افراد باانگیزه ، متعادل از نظر ذهنی و کاملاً سالم تمایل به انجام کار دارند. به ندرت جایی برای غم و اندوه وجود دارد. فشار از خارج برای اندکی اندوه انداختن و "در بعضی مواقع رها کردن" باعث می شود بسیاری از افراد آسیب دیده حتی درگیر احساسات ناخوشایند نشوند و در عوض خود را با کار یا چیزهای دیگر منحرف کنند. در ابتدا ، این حتی به نظر می رسد مفید است ، اما درد و غم و اندوه را نمی توان به طور کامل سرکوب کرد و سرانجام به سطح خود راه یافت. غالباً ، احساسات سپس به صورت افسردگی، که در نهایت فرد آسیب دیده را مجبور می کند تا با دنیای عاطفی خود مقابله کند و به دنبال کمک حرفه ای برای ادامه روند عزاداری با پشتیبانی باشد. اما در اینجا ، نباید روند عادی عزاداری را بلافاصله با یک عمل کامل اشتباه گرفت افسردگی؛ انزجار و از دست دادن جسارت موقتی برای مواجهه با زندگی ، بخشی از غم و اندوه است. غم و اندوه حل نشده همچنین می تواند در شرایط دیگری مانند اضطراب و حملات ترسناک، که در نهایت زندگی روزمره را تعیین می کند. احساسات سرکوب شده حتی می توانند از نظر روانی ، خود را نشان دهند ، به عنوان مثال به صورت ماندگار تهوع، معده درد مکرر یا سردرد، و ثابت خستگی و خستگی مبتلایان نیز مرتباً اختلالات خواب و کابوس ها را گزارش می کنند. غم و اندوه می تواند در علائم مختلفی بروز کند ، اما به هر حال نباید فراموش کرد بلکه باید با آن مقابله کرد ، مهم نیست که روند عزاداری طولانی است. به طور کلی ، می توان اظهار داشت که روند عزاداری باید فردی باشد و نمی توان پیش بینی کرد که فرد مبتلا چه مدت "ممکن است" رنج ببرد یا چه زمانی باید دوباره فعالیت کند. بسته به شخصیت و شدت از دست دادن ، روند عزاداری می تواند بسیار متفاوت باشد و به صورت پتو مشخص نمی شود.