شادی: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

بیهوده نیست که در مورد حالت روحی شادی گفته می شود که متعلق به بهتر است. احساس شادی در پاسخ به لحظات یا موقعیت های زیبا مانند هدیه عمل می کند ، لبخند یا خنده را تحریک می کند. حالات شادی ، نشاط ، نشاط ، شادابی ، رفاه ، اعتماد به نفس و خوش بینی است. روحیه بالا می رود. زندگی زیبا قلمداد می شود.

لذت چیست؟

احساس شادی در پاسخ به لحظات یا موقعیت های زیبا مانند هدیه عمل می کند ، لبخند یا خنده را تحریک می کند. در حقیقت ، شادی به عنوان یک احساس اساسی از نظر ژنتیکی تعیین می شود. بدن با آزاد شدن نسبت به این احساس واکنش نشان می دهد اندروفین ها، که احساس خوشبختی را تحریک می کنند و بنابراین خوشبختی نیز نامیده می شوند هورمون. شادی لحظه آرامش درونی است ، که به عنوان اطمینان از توانایی دستیابی به همه چیز یا تسلط بر اهدافی که برای خود تعیین کرده ایم ، خود را نشان می دهد. این احساس یک حالت دائمی نیست ، اما وقتی برآورده می شود احساس می شود. ابراز شادی می تواند ظریف ، بلکه پرشور باشد ، تا یک فریاد شادی ساطع شده. در این روند ، بدن شل می شود ، احساس جدا شدن و آزاد شدن می کند. احساس شادی با احساس غم در تضاد است. بدون این تغییر ، فرد قادر به درک احساسات مختلف نخواهد بود ، تضاد را درک نمی کند. به همین دلیل است که گاهی اوقات حتی می تواند به راحتی از خوشبخت بودن خوشحال شود. شادی به اشکال مختلف رخ می دهد ، می تواند یک واقعیت ثابت به نام لذت از زندگی باشد ، تصور یک واقعه که هنوز اتفاق نیفتاده است و انتظار می رود ، اما همچنین می تواند Schadenfreude باشد ، که توسط بدبختی دیگران سرگرم شود.

کارکرد و وظیفه

در حال حاضر برای فیلسوفان باستان شادی یک هدف مهم در زندگی بود. اپیکور یونانی را فیلسوف شادی یا خوشبختی ساده می دانند. به اشتباه ، برخی از منتقدان گفته های اپیکوروس را با لذت طلبی اشتباه گرفتند ، که این باز هم نشان می دهد شادی و لذت طلبی چقدر نزدیک است. اپیکوروس ، اما گفت که هدف یک زندگی سعادتمندانه بود. انسان همه کارها را انجام می داد تا احساس کند هیچکدام از آنها را احساس نمی کند درد نه هیجان بودایی ها نیز به همین ترتیب فکر می کنند. با استفاده از تفکر و ذهن آگاهی ، باید یک حالت شادی و رضایت حاصل شود. این کار از طریق تأمل و خودشناسی انجام می شود و با تقسیم شادی ، شفقت نسبت به همسایه خود همراه است. رسیدن به خوشبختی ، شادی و تعادل در اینجا هدف شوید از رنج باید پرهیز شود. در حقیقت ، شادی مانند یک آهنربا عمل می کند. هرکسی که شاد باشد این احساس را تابش می دهد ، از طریق این احساس تغییر می کند. حتی اگر شادی درونی بلافاصله قابل تشخیص نباشد ، با چهره ای آرام یا حرکاتی آرام خود را نشان می دهد. شادی واقعی همیشه باعث ایجاد لبخند می شود ، نه تنها در بیان لب ها ، بلکه در کل جذابیت. مردم جذب لذت می شوند. فردی که شاد است ، تحمل و تحملش بیشتر می شود. لحظه شادی را می توان هدف قرار داد. قبلاً در مسیحیت عمل خیرخواهانه یک خدمت شادی آور بود. انسان از طریق کمکی که به دیگران می کند رضایت درونی را تجربه می کند. او همچنین آگاه می شود که زندگی یک هدیه است. شادی باعث شکرگذاری می شود. حتی schadenfreude نیز یک پدیده روانشناختی طبیعی در زندگی روزمره است و گاهی اوقات خوب است که تشخیص دهد برخی از اهداف بدست آمده موفق شده اند. شکست دیگران آینه موفقیت شخصی است. بعضی از افراد حتی از بدبختی هم نوعان خود خوشحال می شوند و فراموش می کنند که زندگی هرگز مثل هم نیست و آنها نیز هرگز از بدبختی در امان نمی مانند. اما Schadenfreude می تواند به صورت تمسخرآمیز ، به عنوان تمسخر ، کنایه یا کنایه نیز رخ دهد.

بیماری ها و بیماری ها

همانطور که شادی بخشی از زندگی روزمره افراد سالم است ، حتی اگر هر روز نباشد ، افرادی هم هستند که از شادی عاجز هستند. علائم آن بی خوشی و افسردگی. هیچ هدفی ، هیچ شخص دیگری ، هیچ خلقی نمی تواند احساس شادی را تحریک کند. در روانشناسی ، شخصی که دارای صفات نشاط آور هیجان و انفجار شادی است ، همراه با لحظات غم انگیز متعاقب آن و غم عمیق ، افسرده افسرده است. احساس خونسردی و جوش و خروش ، تا زمانی که خود را به شکلی اغراق آمیز نشان ندهد ، بیمارگونه به نظر نمی رسد. اگر یک فرد سالم با افسردگی جنون روبرو شود ، لذت به سرعت نامناسب و غیر قابل تحمل به نظر می رسد. به نظر می رسد احساسات اغراق آمیز است. بنابراین شادی یک اختلال خلقی یا نشانه هشدار دهنده است نوسانات خلقی.یک فرد مستعد ابتلا به افسردگی قادر به گذراندن زندگی بدون دغدغه یا واکنش عاطفی نسبت به یک واقعه شاد نیست. خوشحالی دلسوزانه برای دیگران در صورتی امکان پذیر نیست که فرد حتی از شرایط خود شاد نباشد ، همانطور که به سختی می توان دیگران را دوست داشت بدون اینکه خود را دوست داشته یا حداقل خود را بدانیم. کمبود شادی منجر به بی حالی ، انزجار ، دلسردی و استعفا می شود. تمام ذهن و بدن در برابر این ناتوانی شادی واکنش نشان می دهند. تیرگی همچنین به ویژه در خستگی خود را نشان می دهد.