فرآیند بینایی: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

چشم ها مهمترین اندام حسی انسان را نشان می دهند. آنها به ویژه برای جهت گیری و درک بصری خدمت می کنند. با این حال ، شکایات و بیماری های مختلف می توانند عملکرد فرایند بینایی را محدود کنند.

روند بصری چیست؟

چشم ها مهمترین اندام حسی را در انسان نشان می دهند. به طور خاص ، آنها جهت گیری و درک بصری را ارائه می دهند. فرایند بصری از طریق مکانیزم های پیچیده در مغز و چشم عامل تعیین کننده برای انتقال تصاویر ، نور است. این باعث ایجاد واکنشی در شبکیه چشم می شود که نتیجه آن محرک الکتریکی است. با کمک برخی اعصاب، چشم ها قادر به انتقال انگیزه به مغز. در این روند ، اطلاعات قبلاً در مسیر خود از شبکیه به شبکه تغییر یافته است مغز تا ساختارهای دیگر بتوانند محرک ها را پردازش کنند. با این حال ، نه تنها فرایند مکانیکی که منجر به تصویرسازی از محیط می شود بخشی از فرایند بینایی است ، بلکه پیامدهای روانشناختی ناشی از آنچه دیده می شود نیز می باشد. پس از رسیدن محرک ها به مغز ، باید انگیزه های دریافتی را تفسیر و تحلیل کند. تفسیر تحت تأثیر عوامل مختلفی است. این موارد به عنوان مثال شامل تجربیات ، خاطرات و تحولات فردی است. در نتیجه ، ادراک از فردی به فرد دیگر متفاوت است و نمی توان آن را یکسان توصیف کرد.

کارکرد و وظیفه

در روند بینایی ، نور حادثه نقش مهمی دارد تا اشیا located واقع در محیط قابل درک باشند. نور یک است تابش الکترومغناطیسی که در امواج رخ می دهد. طول موجهای مختلف مسئول رنگهای متفاوت هستند. کوچکترین عناصر نور توسط فوتون ها تشکیل می شوند. اینها به نوبه خود در انتقال محرک به چشم موفق می شوند. در طی فرایند بینایی ، نور از قرنیه عبور می کند ، شاگرد، لنز و بدن شیشه ای. فقط در صورت عبور از شبکیه می توان تصویر را تشکیل داد. در این فرآیند ، قرنیه و لنز نور را با چنان زاویه ای شکسته می کنند که امکان تحریک چشم برای محرک وجود دارد. اگر نور به درستی شکسته نشود ، نتیجه آن یک تصویر تار است. این چگونه است کوتاه مدت و همچنین دور بینی ، به عنوان مثال ، توسعه می یابد. سپس اطلاعات توسط نورونها از طریق چندین مسیر دریافت می شود. در اینجا خصوصاً سلولهای میله ای و مخروطی دارای اهمیت زیادی هستند که از حساسیت بالایی به نور برخوردار هستند. نورون ها سلول های عصبی ارگانیسم انسان هستند. بسته به نوع آنها ، آنها می توانند محرک ها را تبدیل کرده و آنها را به شکل اصلاح شده منتقل کنند. هنگامی که محرک ها به نورون ها رسیدند ، عصب باصره می تواند آنها را به مغز منتقل کند. انتقال به جلو از طریق مسیر بصری انجام می شود. این ارتباط بین چشم و مغز است. آغاز آن را می توان در شبکیه چشم، و مسیر بعدی آن از طریق عصب باصره. Corpus geniculatum laterale تغییر بیشتر محرک ها را در تابش بینایی فراهم می کند. تابش بینایی به نوبه خود به لوب های خلفی مغز گسترش می یابد. در این منطقه می توان مراکز بصری را بومی سازی کرد. اینها موفق به پردازش اطلاعات از شبکیه و واکنشهای مناسب می شوند. به عنوان مثال قشر بینایی برای این فرآیند از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مسئولیت ادراک آگاهانه از آنچه دیده می شود و تعیین تعبیرها و احساسات است. فرایند بصری بخصوص برای جهت گیری به انسان خدمت می کند. به این ترتیب می توانیم وضعیت خود را ارزیابی کنیم. در کل 80 درصد از کل اطلاعاتی که از طریق محیط به مغز می رسد توسط چشم تأمین می شود. چشم انسان قادر است بین حدود 150 تن رنگ را تشخیص دهد. اهمیت فرآیند بینایی معمولاً فقط زمانی مشخص می شود که محدودیت هایی در بینایی وجود داشته باشد. چشم ها فقط جهت گیری را امکان پذیر نمی کنند ، از این طریق درک همه اشیا نیز امکان پذیر است. می توان اشیا را دور زد و ابزارها را برای پردازش بیشتر برداشت. علاوه بر این ، بینایی همچنین هدف ارتباطات را تأمین می کند. این شامل از یک سو مشاهده لبها در حین گفتار و از طرف دیگر حالتهای صورت و حرکات است که محرکها و اطلاعات خاصی را در اختیار ضمیر ناخودآگاه قرار می دهد.

بیماری ها و شکایات

روند بصری را می توان از طرق مختلف محدود کرد. شدیدترین تظاهر در نظر گرفته می شود کوری، که کاملاً مانع درک بصری می شود. با این حال اغلب ، کوتاه مدت یا دوربینی ایجاد می شود افراد نزدیک بین تصویری تار از محیط را درک می کنند. اشیایی که فقط چند سانتی متر فاصله دارند معمولاً می توانند به شدت درک شوند. با این حال ، هرچه فاصله بیشتر باشد ، تصویر بیشتر تار می شود. نزدیک بینی توسط پرتویی از نور ایجاد می شود که به طور مطلوب شکسته نمی شود. نور در شبکیه چشم بسته شده است. کره چشم بیش از حد طولانی یا افزایش قدرت شکست لنز مس theول این واقعیت است که دیگر عناصر فرایند بینایی به طور مطلوب تراز نشده اند. اغلب عوامل نزدیک بینی به ارث می رسند و در طول سه دهه اول زندگی خود را نشان می دهند. از طرف دیگر ، دوربینی به این معنی است که اشیا dist دور به شدت درک می شوند ، در حالی که عناصر اطراف تار به نظر می رسد. اگر قدرت انکساری ساختارهای جداگانه چشم بیش از حد ضعیف باشد ، بسته نور خیلی دیر اتفاق می افتد و منجر به تاری تصویر می شود. دور بینی معمولاً از بدو تولد تشخیص داده می شود. عامل تعیین کننده اغلب یک کره چشم خیلی کوتاه است. در مقایسه با کوته بینی ، دور بینی کمتر اتفاق می افتد. هر دو نقص بینایی توسط اصلاح می شود عینک or لنز. با این حال اختلال بینایی ممکن است در طول زندگی بدتر شود. بنابراین ، تنظیم منظم لنزها ممکن است لازم باشد. در صورت عدم تغییر پاتولوژیک در چشم ، به دلیل کوته بینی یا دور بینی انتظار کاهش بینایی وجود ندارد.