سطح تحریک: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

سطح برانگیختگی مربوط به سطح فعال سازی مرکز است سیستم عصبی (CNS) و با توجه ، هوشیاری و واکنش پذیری همراه است. سطح بالایی از برانگیختگی اساس بالاترین عملکرد در نظر گرفته می شود. وقتی تحریک منفی ادامه پیدا می کند ، پریشانی و گاهی پدیده هایی مانند سندرم فرسودگی شغلی توسعه

سطح تحریک چیست؟

سطح برانگیختگی مربوط به سطح فعال سازی مرکز است سیستم عصبی (CNS) و با توجه ، هوشیاری و واکنش پذیری همراه است. با توجه به زنجیره ادراکی ، درک محرکهای خارجی منجر به واکنش به آنچه در مرحله آخر درک می شود ، می شود. بنابراین ، پاسخگویی به محیط خارجی به طور قابل توجهی به توانایی درک فرد بستگی دارد. با عملکرد سیستم های حسی ، اساس این توانایی واکنش ایجاد می شود. با این حال ، افراد کم و بیش به محرک های محیط خود پاسخ می دهند. اینکه فرد چقدر می تواند به محرک ها پاسخ دهد و آنها را پردازش کند ، توسط سطح تحریک فعلی او تعیین می شود. این "سطح برانگیختگی" سطح تحریک یا فعال شدن فیزیولوژیکی فرد است. فعال سازی به نوبه خود آمادگی قابل مشاهده برای انجام یک عمل خاص است. برانگیختگی همیشه به این آمادگی مربوط می شود. سطح فعال سازی می تواند از تنش تا توجه بیشتر به هیجان محسوس و بالاترین سطح ممکن از برانگیختگی باشد. حالتهای شدید سطح برانگیختگی عبارتند از: سختگیری مرگ و میر و خواب عمیق یا بیهوشی اغماء. علاوه بر محرک های بیرونی و برداشت های حسی ، محرک های درونی مانند درد، همچنین باعث فعال شدن در نظر گرفته می شوند. در هر موقعیت محرک خارجی ، چیزی در سطح تحریک تغییر می کند. علاوه بر فرآیندهای روانشناختی ، فرایندهای عصبی نیز در سطح تحریک و سطح آن نقش دارند.

کارکرد و وظیفه

اصطلاحاً تحریک به عنوان اصطلاح روانشناسی و عصب شناسی شناخته می شود و میزان فعال سازی CNS را توصیف می کند. توجه و هوشیاری ویژگی برانگیختگی است ، و همچنین واکنش پذیری حاصل از آن. کمترین میزان تحریک در هنگام خواب وجود دارد. در مقابل ، وقتی سلولهای حسی منتقل می شوند درد یا حالت های برانگیختگی مربوط به مرکز سیستم عصبی، بالاترین سطح گاهی وجود دارد. احساساتی مانند عصبانیت ، ترس و در بعضی مواقع میل جنسی نیز سطح برانگیختگی را در سیستم عصبی مرکزی افزایش می دهد. تحریک به خودی خود جز component احساسی ندارد ، بلکه یک مقدار قابل اندازه گیری بیوفیزیولوژیکی در EEG است که در فرکانس های مختلف با سنبله های کم و بیش کوچک خود را نشان می دهد. ولتاژ قابل تشخیص در EEG و فرکانس آن سطح تحریک را تعیین می کند. برای تحریک ، انگیزه های حسی همیشه ضروری هستند که در قسمت های خاصی از آن عمل می کنند مغز استخوان، تحریک قشر مغز و تحریک آزاد شدن قشر مغز فشار هورمون آدرنالین. از طریق formatio reticularis ، سطح تحریک بر کل ارگانیسم ، سیستم عصبی خودمختار و در نتیجه متابولیسم تأثیر می گذارد. سطح بالایی از تحریک باعث هوشیاری عمومی و آمادگی برای واکنش می شود. فردی با سطح تحریک بالا به ویژه در معرض محرک های خارجی خطر قرار دارد. آمادگی برای واکنش توسط فشار هورمون آدرنالین، که خاموش می شود درد و تمام فرایندهای فکر را خاموش می کند. این فرد را قادر می سازد تا به سرعت فرار کند و با واکنش پذیری به همان اندازه بالا با دشمنان مبارزه کند. رابطه بین سطح تحریک و عملکرد با قانون Yerkes-Dodson در سال 1908 بهتر درک می شود. یک شخص می تواند کارهای دشوار را تا حد مشخصی از تحریک انجام دهد. با این حال ، وقتی تحریک از این سطح بالاتر می رود ، عملکرد کلی کاهش می یابد. اگر ادامه یابد ، کارهای آسان غیر قابل حل می شوند و فرد توانایی انجام کارهای بیشتری را دارد. از طرف دیگر ، سطح خاصی از برانگیختگی لازم است تا بتوانید اصلاً انجام دهید. افراد در سطح تحریک متوسط ​​، در اصطلاح eustress ، بالاترین عملکرد را کسب می کنند. بالاتر از این سطح ، خستگی، خستگی یا خرابی می تواند رخ دهد.

بیماری ها و بیماری ها

عوامل استرس زا باعث بالا رفتن سطح تحریک می شوند. در حالی که برخی از عوامل استرس زا مثبت ارزیابی می شوند ، عوامل استرس زای دیگر منحصراً با رتبه بندی منفی مرتبط هستند. تحریک مداوم ناشی از عوامل استرس زای منفی در عمل پزشکی پریشانی نامیده می شود و می تواند شرایط پزشکی مختلفی را ایجاد کند. منفی همه محرک هایی است که فرد ارزیابی می کند ناخوشایند ، تهدید کننده یا بیش از حد تمرین است. ارزیابی منفی از فشار فقط پس از وقوع مکرر و کنار گذاشتن غرامت جسمی رخ می دهد. اثرات منفی نیز ناشی از عوامل استرس زا است که استرس آنها را نمی توان از نظر موقعیت کنار آورد. به عنوان مثال ، این امر در موارد استرس زا مانند طلاق ، بیماری یا حتی مرگ اعضای خانواده و بیماری های خود اتفاق می افتد. اگر وضعیت تحریک منفی حل نشود ، باید استراتژی مقابله با مشکلات را به بیماران منتقل کند. از آنجا که اطلاع از تحریک پریشانی منجر به کشش منفی کل بدن می شود و انتقال دهنده های عصبی یا را آزاد می کند هورمون مانند هورمون استرس آدرنالین و نورآدرنالین، پریشانی مداوم اغلب به طور دائمی چیزی را در ارگانیسم تغییر می دهد. توجه فرد مبتلا کاهش می یابد. همین امر در مورد عملکرد آنها صدق می کند ، که وقتی تحریک از سطح eustress فراتر رود ، به طور خودکار افت می کند. اثر طولانی مدت پریشانی بدون استراتژی های مقابله ای مناسب می تواند تصاویر بالینی مانند سندرم فرسودگی شغلی. سندرم فرسودگی شغلی مربوط به حالت خستگی عاطفی است که با عملکرد دائمی کاهش یافته همراه است و بنابراین منجر به فرسودگی بیشتر می شود. یک مرحله از شور و اشتیاق ایده آلیستی اغلب با حوادث ناامید کننده ای همراه است که در نهایت اتفاق می افتد رهبری به ناامیدی یا حتی بی علاقگی بعلاوه فرسودگی شغلی، گونه ای از افسردگی، نوع برانگیختگی توصیف شده می تواند باعث بیماری های روان تنی مانند اعتیاد یا پرخاشگری شود.