جمع بندی: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

جمع بندی یک فرآیند بدنی در درون فرایند بینایی است. مقاله زیر به شفاف سازی اصطلاحات و همچنین عملکرد جمع بندی می پردازد و این سuesال را دنبال می کند که افراد مبتلا چه چیزی را درک می کنند ، که در آن روند جمع بندی مختل است؟ تصاویر بالینی در این چارچوب چیست؟

جمع بندی چیست؟

جمع بندی یک فرایند پاکسازی در درک نوری (انسان) است. این یکی از راه های شبکیه چشم با تغییر شرایط نوری سازگار است.

کارکرد و وظیفه

جمع بندی یکی از راه های شبکیه چشم با تغییر شرایط نوری سازگار است. برای درک نقشی که جمع بندی ایفا می کند ، ابتدا ساختار شبکیه را توضیح دهید. شبکیه چشم انسان شامل 120 میلیون میله و 6 میلیون مخروط است. میله ها مسئول گرگ و میش ، دید در شب و حرکت هستند. مخروط ها فقط در شدت نور بیشتر تحریک می شوند و مسئول دید رنگی هستند. سطح مقطع شبکیه نشان می دهد گانگلیون سلول ها در بالاترین لایه ، که در لایه متحد می شوند نقطه کور به شکل عصب باصرهبه در زیر لایه ای از سلول های سوئیچ وجود دارد که در فرایندهای مختلف پاکسازی شبکیه ، زمینه های پذیرش و فرآیند جمع بندی نقش دارند. این لایه از سه نوع سلول متفاوت تشکیل شده است. سلول های دوقطبی میله ها و مخروط ها را به وصل می کنند گانگلیون سلول ها. سلولهای افقی سلولهای حسگر نور را به یکدیگر متصل می کنند ، در حالی که سلولهای آماکرین متصل می شوند گانگلیون سلول ها به یکدیگر لایه سوییچ سلولی توسط لایه ای از سلول ها ، میله ها و مخروط های سنجش نور دنبال می شود. بنابراین ، آنها مستقیماً در معرض نور حادثه ای قرار نمی گیرند. قسمتهایی از سلولهای حسی بینایی که بطور مداوم درگیر فرایند بینایی هستند در بیرون در رنگدانه سیاه شبکیه چسبیده اند. اپیتلیوم - قابل مشاهده از طریق شاگرد باز شدن - و توسط آن تغذیه می شوند. لکه زرد متابولیک ترین ناحیه فعال در بدن انسان است. این توزیع میله ها و مخروط ها متفاوت است و به عملکرد آنها در شبکیه بستگی دارد. در مرکز شبکیه ، در محور بینایی ، گودال بصری وجود دارد که به آن fovea centralis نیز می گویند. فقط مخروط ها در اینجا یافت می شوند. میله ها وجود ندارند در ناحیه مجاور ماکولا ، لکه زرد، حدت بینایی در حال حاضر به سرعت کاهش می یابد. در اینجا ، بسته به فاصله تا مرکز ، کمتر و کمتر مخروط و بیشتر و بیشتر میله به هم متصل می شوند. خارج از ماکولا ، میله ها اکثریت قریب به اتفاق هستند. از آنجا که "فقط" حدود 1 میلیون سلول گانگلیون در دسترس است ، این سلول ها در خوشه ها - زمینه های پذیرش - با 126 میلیون سلول حسی به هم مرتبط هستند. در fovea centralis ، یک سلول مخروطی برای بیشترین حدت بینایی با یک سلول گانگلیونی به هم متصل است. در ناحیه مجاور ماکولا ، زمینه های پذیرش کوچکتر رخ می دهد ، جایی که حدود 20-100 مخروط با 3-15 سلول دوقطبی و 1 سلول گانگلیونی در یک زمینه پذیرش متصل می شوند. این بر اساس یافته ای است که یک سلول دوقطبی با یک سلول گانگلیونی شبکه می کند: بنابراین ، برای یک میدان پذیرای مخروط ها ، نسبت 1: 6 وجود دارد. در مقابل ، حدود 15-30 میله با یک سلول دوقطبی یک میدان پذیرا تشکیل می دهند. اکنون جمع بندی وارد عمل می شود. علاوه بر سازگاری با تاریکی و سازگاری با نور ، جمع بندی یکی دیگر از فرایندهای سازگاری شبکیه چشم انسان برای تنظیم حساسیت به نور میله ها و مخروط ها بسته به میزان روشنایی است. بین جمع بندی مکانی و زمانی تمایز قائل می شویم. در جمع فضایی ، برای میله ها ، یک سیگنال نوری ضعیف ورودی است

سیگنال نوری ضعیف ورودی با همگرایی به میدان پذیرش تقویت می شود. بسیاری از میله ها باید همزمان فعال باشند. ضربه الکتریکی باید به اندازه کافی در زمینه های پذیرش بزرگتر باشد تا محرکی در سلول گانگلیونی پایین دست ایجاد کند. با افزایش روشنایی ، مخروط ها به طور فزاینده ای تحریک می شوند. در اینجا ، زمینه های پذیرش کوچکتر مطرح شده است. اصل مهار جانبی اعمال می شود: برعکس ، سیگنالها همچنین می توانند یکدیگر را بسته به نقطه مبدا تضعیف کنند - با فرض اینکه سلولهای حسی همسایه با شدتهای نور متفاوت تحریک می شوند. این اصل در مورد افزایش کنتراست صدق می کند: اگر فردی شبکه ای از مربع های پر از سیاه در زمینه سفید مشاهده کند ، یک توهم کمی تیره در نقاط عبور خطوط سفید ظاهر می شود ، اما نه در نقطه ثابت. نقاط عبور با رنگ سفید بیشتری نسبت به مناطق سفید مجاور مربع های سیاه احاطه شده است. هیجانات ناشی از نقاط عبور در نهایت قوی تر از خطوط سفید بین مربع های سیاه مهار می شود. جمع بندی زمانی فرایندی است که در آن زمان قرار گرفتن در معرض محرک نور به شبکیه در شدت های کم نور ، مانند کند شدن حرکات چشم یا ثابت شدن طولانی مدت ، افزایش می یابد.

بیماری ها و اختلالات

در برخی بیماریها ، این فرایندهای کنترل در شبکیه دیگر نمی توانند با کیفیت مورد نظر یا به طور کامل انجام شوند. به عنوان مثال ، فرد مبتلا به طور چشمگیری کور می شود ، زیرا فرآیندهای کنترل در شبکیه دیگر عمل نمی کند. پردازش کنتراست طبق معمول اجرا نمی شود ، همانطور که در آزمایش با مربع سیاه روی زمینه سفید توضیح داده شده است: توهم مناطق سیاه کمتر شدید به نظر می رسد. فرد مبتلا نیز هنگام حرکت از یک اتاق روشن به یک اتاق تاریک یا برعکس ، باید در تنظیم خود دچار مشکلات بزرگی شود. یا وقتی در یک روز آفتابی از تقاطعی با خیابان درختان عبور می کند. یا او در حال عبور از تقاطع است و ناگهان خود را در سایه ریخته شده یک خانه می بیند. بیماریهایی که بر فرآیند کنترل شبکیه تأثیر می گذارند ، بیماری هایی هستند که در آنها لایه های سلول های گانگلیونی ، سلول های سوئیچ ، سلول های حسی بینایی و رنگدانه شبکیه دیده می شوند. اپیتلیوم که به طور مستقیم در سطح مقطع شبکیه تنظیم شده اند دیگر در این شکل وجود ندارند. به عنوان یک قاعده ، چشم پزشک هنگام مشاهده فوندوس چشم با افتالموسکوپ ، باید این بی نظمی ها را در ساختار شبکیه به شکل هایپر یا دپیگمنتیشن مشاهده کنید. اینها ممکن است در ماکولا موضعی باشند ، یا در حاشیه شبکیه قرار بگیرند. برخی از دیستروفی های شبکیه از حاشیه به مرکز میدان بینایی یا بالعکس پیشرفت می کنند. توموگرافی انسجام نوری، که نمای مقطعی بخش بزرگی از شبکیه را ارائه می دهد ، همچنین باید بتواند اطلاعات دقیق تری ارائه دهد. خودافلورسانس فوندوس (FAF) قادر به تجسم عملکرد طبیعی از نواحی خارج از نرمال شبکیه است. بنابراین ، FAF در نهایت مرزهای بینایی یا نقایص جزئی به نام اسکوتوم را به تصویر می کشد. این معاینه تجمع لیپوفسوسین در شبکیه را تشخیص می دهد که به طور معمول باید دور ریخته شود. اگر مشکوک به بیماری مربوط به پردازش محرک های حسی در شبکیه باشد ، بیمار در آزمایشگاه شبکیه مورد معاینه قرار می گیرد. در اینجا استفاده می شود: سازگاری تاریک با توجه به Goldmann-Weekers ، برای بررسی نحوه واکنش میله ها به شدت نور کم. در صورت مشکوک بودن فرآیندهای سلولهای سوئیچ و سلولهای گانگلیونی ، می توان از VEP استفاده کرد. در این روش ، بیمار الگوی عسلی سیاه و سفید را که به سرعت در حال تغییر است ، بر روی مانیتور مشاهده می کند. ERG چند کانونی (mfERG) پاسخ جمع یا پاسخ سلولی در ماکولا را بررسی می کند. ERG مشتق از پاسخ مجموع میله و مخروط شبکیه بر اساس تحریک اسکوتوپی و فوتوپی سلول های حسی و مشتق از پتانسیل ها است. در برخی موارد از فلج مغزی کودک، شبکیه طوری رفتار می کند که گویی دارد رتینیت رنگدانه و پیشرفت را تقلید می کند.