اختلال پیوست: علل ، علائم و درمان

بیشتر و بیشتر مردم نمی خواهند به یک تعهد ثابت و بلند مدت بپردازند. وقتی اولین شیفتگی ناپدید شد و خصوصیات ناخوشایند شریک زندگی آشکار شد ، بسیاری دوباره به زندگی مجردی فرار می کنند. اختلال دلبستگی یک ویژگی معمول در جامعه امروز است. آیا به همین دلیل است که بیشتر افراد مجرد اختلال در رابطه دارند؟

اختلال دلبستگی چیست؟

یک بیماری به دور از بیماری است. فقط وقتی افراد مبتلا از محدودیت های خود رنج می برند می توانیم از یک بیماری پاتولوژیک صحبت کنیم. افرادی که می خواهند دلبستگی ایجاد کنند اما نمی توانند ، از اختلال دلبستگی رنج می برند. هر کس دیگری ممکن است به سادگی مضطرب باشد ، بنابراین هنگام برچسب زدن به افرادی که ظاهراً دارای اختلال دلبستگی هستند ، باید احتیاط کرد. طبق آموزه روانشناسی ، اختلالات دلبستگی معمولاً ریشه در آنها دارد کودکی و به دو شکل مختلف تشخیص داده می شود: اختلال دلبستگی واکنش پذیر دوران کودکی و اختلال دلبستگی ممنوع.

  • مورد اول را ترسهای متعدد ، پرخاشگری علیه خود و دیگران ، یعنی اختلالات اجتماعی و ناهنجاریهای عاطفی تعریف می کند.
  • مورد دوم با رفتار جلب توجه و چسبیدن کودکان به مراقبانشان آشکار می شود ، اما معمولاً اختلالات عاطفی نیست. تقریباً همیشه ، علل اختلال دلبستگی در اوایل و اوایل یافت می شود کودکی.

علل

در موارد شدید ، اختلال دلبستگی می تواند ناشی از باشد تولد زودرس یا ضربه در رحم (به عنوان مثال ، اعتیاد به مواد مخدر مادر). تقریباً همیشه ، علت آن بی توجهی شدید به کودک در طول سه سال اول زندگی است. دلایل می تواند این باشد که مادر به دلیل مشکلات روانی نمی تواند از کودک مراقبت کند. همچنین تغییر مكرر مراقبان ، مرگ والدین یا از دست دادن مراقبان ، اقامت طولانی مدت در بیمارستان ، ماندن در خانه ها یا سو abuse استفاده جنسی می تواند دلیل این امر باشد. به طور کلی می توان گفت که 70 درصد از همه کودکان دلبستگی ایمن دارند. از 30 درصد باقیمانده ، بسیاری از آنها پیوندهای ناایمن با مراقبان اصلی خود دارند. این بدان معناست که احتمال ایجاد وابستگی یا روانی دیگر در آنها بیشتر است ، اما قطعی نیست سلامت بی نظمی کودکانی که دلبستگی ایمن دارند بعداً نمی ترسند خودشان دلبستگی ایجاد کنند - حتی اگر خطرناک باشد - و یک شریک واقعی دلبستگی در یک رابطه باشند.

علائم ، شکایات و علائم

کودکان مبتلا به اختلال دلبستگی از اضطراب رنج می برند ، از محافظت بیش از حد و ناراضی برخوردار هستند ، بندرت با همسالان خود رابطه برقرار می کنند ، بندرت بازی می کنند و به درستی اجتماعی نمی شوند. اختلال دلبستگی بزرگسالان معمولاً از a ایجاد می شود کودکی شکل اختلال دلبستگی. بزرگسالانی که به راحتی یکبار اجازه یک رابطه کوتاه مدت را می دهند ، سپس سریع کنار می روند و فرار می کنند ، از ابتلا به اختلال دلبستگی دور هستند. این فقط زمانی درست است که آنها اشتیاق به دلبستگی داشته باشند اما نمی توانند صمیمیت را اجازه دهند. افراد بی نظم دلبستگی درمورد داشتن ، خواستن یا عدم تمایل به برقراری رابطه با شخص دیگر چاره ای ندارند. بین الگوهای مختلف پیوست تمایز قائل می شود. مشکل ترین مربوط به افراد متفرق پیوست است. این افراد در دوران کودکی قادر به پیوستن به مراقبان نبودند ، بنابراین به امنیت عاطفی اعتقادی ندارند و نیازی به آنها نشان نمی دهد. آنها بی تفاوت به نظر می رسند و همچنین نمی توانند به شریک زندگی خود پاسخ دهند. بزرگسالان هنگام بروز چندین علائم زیر از BS رنج می برند: تمایل به کنترل ، ناتوانی در پذیرش عشق و هدایت ، عصبانیت شدید و رفتار خصمانه ، عدم همدلی و اعتماد ، ترس از مسئولیت. احساس گیجی ، اضطراب و اندوه معمولاً به آنها اضافه می شود.

تشخیص و دوره

برای تشخیص صحیح این اختلال ، اوتیسم, سندرم آسپرگر، ناتوانی ها و اختلالات اسکیزوفرنی باید منتفی باشد. در اختلالات دلبستگی ، برخلاف سایر اختلالات روانی - اجتماعی ، گفتار طبیعی است ، هوش از بین نمی رود و توهمات وجود ندارد. حتی اگر یک اختلال دلبستگی واکنشی قبلاً در بزرگسالان آشکار نباشد ، ممکن است از کودکی با یک واقعه آسیب زا که در بزرگسالی به او ضربه می زند ، دوباره فعال شود. ناخودآگاه یا آگاهانه ، فرد مبتلا تصمیم می گیرد که از ایجاد پیوستهای دردناک جلوگیری کند. در بزرگسالان ، تشخیص نهایی پس از انجام چندین مصاحبه برای متخصصان محفوظ است. دانستن این نکته مهم است: همه افراد بی نظم دلبستگی ، بی نظمی دلبستگی ندارند! کودکانی که از اختلال دلبستگی رنج می برند اغلب به دلیل محدودیت در بازی و رفتار اجتماعی خود ، افراد خارجی هستند. طیف از تفکیک داوطلبانه تا محرومیت گاه به گاه توسط سایر کودکان تا قلدری است.

عوارض

عارضه شایع اختلال دلبستگی ، درک نادرست از نیازهای کودک است. حتی مراقبان دوست داشتنی نیز گاهی اوقات در تفسیر درست رفتار ناسازگار کودک مشکل دارند. به عنوان مثال ، هنگامی که کودک کنار می رود ، هنوز ممکن است احساسات عاطفی برای نزدیکی و محبت احساس کند. به همین دلیل ، مراقبان باید صبور باشند و از مشاوره حرفه ای استفاده کنند. اختلال دلبستگی اغلب در دوران کودکی تشخیص داده می شود ، اما می تواند تا نوجوانی و بزرگسالی ادامه یابد. به طور خاص ، دلبستگی های عاطفی پایدار مانند روابط عاشقانه و دوستی طولانی مدت اغلب یک چالش است. در برخی شرایط ، سایر اختلالات روانشناختی ممکن است از اختلال دلبستگی ایجاد شود. مثلا، اختلالات اضطرابی, افسردگی یا اختلالات جسمی می تواند به عنوان یک عارضه رخ دهد. اگر دوره نامطلوب باشد ، اختلالات شخصیتی مانند مرز اختلال شخصیت همچنین ممکن است ، اگرچه این موارد فقط در اوایل بزرگسالی قابل تشخیص است. بسته به علت اختلال دلبستگی ، عوارض بعدی و اختلالات همزمان نیز ممکن است - به عنوان مثال ، به صورت پس از سانحه فشار اگر اختلال دلبستگی به دلیل سو abuse استفاده یا بدرفتاری باشد ، اختلال است.

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد؟

به طور معمول ، در صورت بروز اختلال در پیوستگی ، هنگامی که این اختلال باعث محدودیت شدید در زندگی روزمره و فرد مبتلا می شود ، باید با پزشک مشورت شود. در بسیاری از موارد ، این اختلال منجر به ناراحتی شدید روانی یا حتی می شود افسردگی و بنابراین می تواند کیفیت زندگی را به طور قابل توجهی کاهش و تأثیر منفی بگذارد. در صورت وجود مشکلات اجتماعی و از دست دادن دوستان و ارتباطات ، که قطعاً برای رفاه فرد مبتلا ضروری است ، باید با پزشک مشورت شود. همچنین برای سایر شکایات روانشناختی باید با پزشک مشورت شود. غیر معمول نیست که یک اختلال دلبستگی نیز رخ دهد رهبری به اضطراب یا یک غم و گیجی پایدار. بنابراین ، اگر فرد مبتلا این احساسات را از خود بروز دهد ، باید با پزشک نیز مشورت شود. به خصوص در صورت بروز طولانی مدت این احساسات ، مراجعه به پزشک ضروری است. به عنوان یک قاعده ، می توان برای این منظور با یک روانشناس مشورت کرد. به ندرت ، در مورد اختلال دلبستگی ، مکالمه با دوستان و آشنایان در مورد شکایات و دلایل بیماری نیز کمک می کند.

درمان و درمان

اختلال دلبستگی می تواند در طول زندگی بدتر شود ، مانند زمانی که مهمترین شکل دلبستگی ناپدید می شود یا می میرد ، یا هنگامی که خیانت آسیب زایی رخ می دهد. با این حال ، با یک رابطه بهبودی یا درمان. برای کودکان ، تنها شکل از درمان یک محیط سازگار است. برای اینکه موفقیتهای احتمالی به خطر نیفتد ، مهم نیست که کودک چه قدمهای رشد را برمی دارد. دوست داشتن ، درک ارتباط از همه مهمتر است روان درمانی. احتمالاً کودک می تواند تحت بازی قرار گیرد درمان. از همه مهمتر ، کودک باید یاد بگیرد اعتماد سازی کند. غالباً ، مراقبان به مشاوره و پشتیبانی متخصصان نیاز دارند. در موارد شدید ، ممکن است برای کنترل پرخاشگری نسبت به خود کودک ، نیاز به دارو باشد. برای بزرگسالان، روان درمانی شدیداً توصیه می شود. برای کنار آمدن با این موفقیت ، لازم است که به زندگی نامه شخصی خود نگاهی بیندازیم: بسیاری از افراد کودکی بی عشق و بدون رابطه را سرکوب می کنند ، زیرا مقابله با آن آسیب زیادی می بیند. آنها بلافاصله روابطی را که چیزی از آنها را می طلبد دور می اندازند یا تهدید می کنند که اگر مستقیماً چیزی از آنها بخواهند ، رابطه را پایان می دهند. بنابراین ، مبتلایان باید یاد بگیرند که نسبت به خود بسیار انتقاد کنند و گام به گام با کمک درمانگران ، اقدامات دیگری غیر از استعفا را انجام دهند.

چشم انداز و پیش آگهی

پیش آگهی اختلال دلبستگی به عوامل زیادی بستگی دارد. اساساً ، سبک های دلبستگی ثابت می شود که در مطالعات روانشناختی پایدار است: در بزرگسالی ، در بیشتر موارد ، سبک دلبستگی که در دوران کودکی آموخته شده است ادامه می یابد. ممکن است که یک اختلال دلبستگی در کودکی احتمال ایجاد یک اختلال شخصیت بعد ها. با این حال ، هیچ پیش بینی مشخصی نمی توان ارائه داد ، زیرا بیشتر مطالعات در مورد این موضوع فقط به صورت گذشته نگر با این سال سروکار دارند. شخصیت های مرزی از کودکی از اختلال دلبستگی رنج می بردند یا سبک دلبستگی ناایمن با فرکانس بالاتر از حد متوسط ​​داشتند. مداخلات هدفمند ، به عنوان مثال با یک درمانگر کودک و نوجوان یا مشاوره والدین ، ​​می تواند تأثیر مثبتی در سبک دلبستگی داشته باشد. اگر کودک مبتلا مراقب جدیدی پیدا کند و بتواند پیوستگی پایداری با این فرد ایجاد کند ، لازم نیست اختلال دلبستگی در سنین بالاتر ادامه یابد. به طور کلی ، هنگامی که کودک و شکل دلبستگی درگیر شوند ، درمان ها امیدوار کننده ترین در نظر گرفته می شوند. یک پیوستگی پایدار به عنوان یک عامل محافظ برای بسیاری از بیماری های روانی در نظر گرفته می شود. ارقام دلبستگی بالقوه نه تنها والدین بیولوژیکی ، بلکه والدین فرزندخوانده یا فرزندخوانده ، سایر اعضای خانواده ، مربیان ، ارائه دهندگان خدمات مراقبت از کودکان و سایر افرادی که رابطه مداومی با کودک دارند نیز شامل می شود.

پیشگیری

پیشگیری واقعی در دوران کودکی است. جامعه ما باید عشق و رابطه با فرزندانمان را الگو قرار دهد. کودک به یک محیط پایدار نیاز دارد. این بدان معنا نیست که فرزندان حاصل از طلاق ، خانه ، بارداری آسیب زا یا یتیم لزوماً دلبستگی نامنظم می شوند. فقط لازم است که برای هر کودک حداقل یک فرد رابطه وجود داشته باشد که تحت هیچ شرایطی ، در بهترین حالت والدین ، ​​او را ترک نخواهد کرد ، اما یک عمه یا پدربزرگ نیز می توانند این نقش را بر عهده بگیرند. به همه کسانی که خیلی خوش شانس نبوده اند و بنابراین دچار اختلالات دلبستگی شده اند ، توصیه می شود همه چیز جریان داشته باشد. هیچ چیز نهایی نیست و همه چیز برای بهتر شدن قابل تبدیل است.

مراقبت پس از آن

اختلال دلبستگی معمولاً زمانی درمان می شود که فرد مبتلا آن را ناراحت کننده بداند. در مقابل ، مراقبت های بعدی اغلب ماهیتی پیشگیرانه دارند. این هدف برای جلوگیری از عود یا به طور کلی رد عوارض پس از درمان موفقیت آمیز است. باید بین اختلالات بزرگسالان و كودكان تفاوت اساسی ایجاد شود. بزرگسالان اغلب از دوران کودکی تا بزرگسالی اختلالات دلبستگی را منتقل می کنند. یک روان درمانگر استخدام می شود تا مشکلات روانی را برطرف کند. حتی پس از یک بار بهبودی ، علائم معمولی می توانند دوباره ظاهر شوند. دلایل خارجی مانند از دست دادن یک مراقب اغلب درمان را توجیه می کنند. ترسهای بوجود آمده در بحثها و با آموزش اجتماعی کاهش می یابد. بعضی اوقات علائم جزئی را می توان با دارو برطرف کرد. بیشتر کودکان تحت تأثیر اختلالات دلبستگی قرار می گیرند. از آنجا که آنها هنوز قادر به ایجاد محیط اجتماعی خود نیستند ، غفلت به ویژه تأثیر مخربی دارد. در صورت از بین نرفتن علل ، که بیشتر افراد بزرگسال را کنترل می کند ، آنها به طور دائم درمان می شوند. درمان مجدد باید در یک محیط آشنا انجام شود. هنگامی که کودکان اعتماد را به دست آوردند ، نتایج با سرعت بیشتری حاصل می شود. درمان های بستری استثنا هستند. اختلال دلبستگی می تواند تا بیشتر زندگی فرد ادامه داشته باشد. برخی از بیماران در نهایت به درمان طولانی مدت می رسند. سپس درمانگر آنها به یک پشتوانه اصلی در زندگی تبدیل می شود.

در اینجا کارهایی است که می توانید خودتان انجام دهید

کسانی که از اختلال دلبستگی رنج می برند معمولاً فقط یک زندگی اجتماعی نامناسب را تجربه می کنند. در زندگی روزمره ، مبتلایان به سختی می توانند با همنوعان خود پیوند برقرار کنند و صریحاً به مردم نزدیک شوند. از آنجا که تماس با افراد دیگر معمولاً با ترس و احساس عدم اطمینان همراه است ، بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات دلبستگی از افراد دیگر اجتناب می کنند و سعی می کنند آنها را از فاصله دور نگه دارند. برای تحمل پذیرتر کردن زندگی روزمره ، محیط نزدیک باید توجه به مشکلات فرد مورد نظر را نشان دهد و به او آزادی فردی خود را بدهد. در یک رابطه ، شریک زندگی باید همیشه از نیاز به صبر ، عشق و آزادی کافی برای عملکرد طولانی مدت رابطه آگاه باشد. بازدید از گروه های خودیاری ، جایی که می توان با افراد همفکر تبادل نظر کرد ، نیز می تواند کمک بزرگی باشد. درک اینکه فرد با اختلال دلبستگی تنها نیست ، آسایش را ایجاد می کند و فشار شخصی افراد آسیب دیده را برطرف می کند. در میان افراد همفکر ، معمولاً فرد با درک درمورد مشکلات خود روبرو می شود و می تواند از ترس و بی اعتمادی با هم راه هایی پیدا کند ، به طوری که در آینده می تواند روابط رضایت بخشی ایجاد کند.