فرسودگی شغلی و رابطه | سندرم فرسودگی شغلی

فرسودگی و رابطه

فرسودگی شغلی معمولاً یک آزمایش مهم برای بسیاری از روابط است. کسانی که تحت تأثیر فرسودگی شغلی قرار می گیرند ، به طور فزاینده ای تحریک پذیر می شوند ، بدبینی می کنند - همچنین نسبت به شریک زندگی خود. آنها دیگر مقاوم نیستند و بیشتر و بیشتر عقب می کشند.

بیشتر اوقات دیگر نمی توان به فکر زندگی روزمره برای دو نفر بود. حساسیت یا حتی فعالیتهای اوقات فراغت بیشتر و بیشتر به پس زمینه رانده می شوند ، به طوری که شرکای مبتلایان اغلب احساس از دست دادن دسترسی به عزیزانشان را تجربه می کنند. بستگان اغلب مقابله با شرایط جدید و شریک خسته خود را دشوار می دانند.

اگر آنها مشاوره ارائه دهند ، اغلب نادیده گرفته می شود یا رد می شود. بنابراین ، نزدیکان نیز غالباً به حدود خود می رسند که در نهایت به جدایی یا طلاق ختم می شود. حتی مبتلایان به خود نیز کنار آمدن با شرایط جدید دشوار هستند.

برای آنها دشوارتر است که خواسته ها و خواسته های شرکای خود را برآورده کنند ، آنها را درک کنند و ویژگی های آنها را بپذیرند. مبتلایان به فرسودگی شغلی اغلب با حساسیت بیشتری نسبت به قبل نسبت به انتقادات و درخواست ها واکنش نشان می دهند. آنچه می تواند به زوجین در این شرایط کمک کند ارتباط آزاد در مورد نگرانی ها و احساسات است.

اقوام افراد مبتلا باید درک و سخاوت زیادی نشان دهند. البته ، آنها نباید نیازهای خود را کاملاً در پس زمینه قرار دهند ، اما قربانیان فرسودگی شغلی ، به ویژه در این شرایط ، به حمایت و درک زیادی نیاز دارند. روان درمانی/ زوج درمانی نیز می تواند مفید باشد.

فرسودگی شغلی همیشه به معنای پایان یک رابطه نیست. بسیاری از زوجین موفق می شوند که این دوران دشوار را با هم پشت سر بگذارند و متوجه شوند که بعد از آن شراکت آنها چقدر پایدارتر و مقاوم تر شده است. بنابراین فرسودگی شغلی همیشه می تواند فرصتی برای آینده طولانی در کنار هم باشد. فقط مهم است که مبتلایان بیماری خود را تشخیص دهند ، آن را بپذیرند و مایل به انجام کاری در مورد آن باشند. حمایت از اقوام در اینجا نقش تعیین کننده و مهمی دارد.

تاریخچه

در ابتدای بیماری فرسودگی شغلی ، همیشه فداکاری کاملاً بیش از حد برای کار وجود دارد. در حالی که این شغل اهمیت و اهمیت بیشتری پیدا می کند ، سایر موارد نیز ثانویه تر می شوند. این منجر به این واقعیت می شود که افراد مبتلا بیشتر و بیشتر در مورد شغل خود تعریف می کنند.

با این حال ، هم زندگی خصوصی و هم زندگی سلامت بیمار در نتیجه تمام کارها رنج می برد. سیگنال های هشدار بدنی و کمبود خواب به سادگی نادیده گرفته می شوند. به زودی اشتباهات بیشتر و بیشتری قابل توجه می شوند.

این به نوبه خود منجر به این می شود که افراد تحت تأثیر حتی انرژی و وقت بیشتری برای کار خود بگذارند. در برهه ای از زمان ، محدودیت استرس رسیده است: شما به راحتی نمی توانید ادامه دهید. در حالی که افراد آسیب دیده معمولاً در زمان بسیار زودتر از خانواده و دوستان خود کناره گیری کرده اند ، اما اکنون شغل آنها به طور فزاینده ای مورد غفلت قرار گرفته است.

یک خلا inner درونی گسترش می یابد و راه را برای پیشرفت بیشتر هموار می کند بیماری روانی، از جمله افسردگی. در نهایت ، نتیجه یک سقوط کامل است. در حال حاضر فوراً به کمک حرفه ای نیاز است!

اغلب ماندن در بیمارستان در بیمارستان اجتناب ناپذیر است. پس از یک درمان مناسب و با حمایت دوستان و خانواده ، بیشتر افراد راه بازگشت به یک زندگی سالم و عادی را پیدا می کنند. بسیاری از افراد شغل کوتاه تری دارند و بیشتر بر روی خود و نیازهای خود تمرکز می کنند.