بازنشستگی برای سندرم درد مزمن | سندرم درد مزمن

بازنشستگی برای سندرم درد مزمن

اگر بیمار ، حتی با درمان گسترده ، به دلیل مزمن دیگر قادر به کار نیست درد، می توان انواع بازنشستگی زیر را مطالبه کرد. از یک طرف ، یک حقوق بازنشستگی با کاهش درآمد می تواند یک احتمال باشد. اگر بیمار فقط بتواند سه ساعت یا کمتر در روز کار کند ، "پر" نامیده می شود و در صورت امکان کار سه تا شش ساعت ، "جزئی" طبقه بندی می شود.

حقوق بازنشستگی ظرفیت درآمد کاهش یافته فقط به دوره های زمانی خاصی محدود می شود و باید با انقضا دوباره تمدید شود اگر درخواستی برای حقوق بازنشستگی با کاهش درآمد ارائه شده باشد ، برخی ارزیابی های پزشکی باید انجام شود و باید گواهی شود که درد با اقدامات توانبخشی بهبود نیافته است. از طرف دیگر ، اگر معلولیت شدید به دلیل مزمن وجود داشته باشد درد، می توان برای مستمری پیری برای افراد دارای معلولیت شدید درخواست کرد. این بدان معنی است که حقوق بازنشستگی سالمندی را می توان زودتر درخواست کرد. با این حال ، برای انجام این کار ، ابتدا باید یک معلولیت شدید را تأیید کرد.

درجه ناتوانی (GdB) در سندرم درد مزمن

GdB (درجه ناتوانی) معیار استانداردی برای تعیین کمیت درجه ای از ناتوانی در افراد جسمی یا روانی است. GdB در مقیاس 0 تا 100 اندازه گیری می شود ، بدون محدودیت یا به سختی هیچ محدودیتی در 0 و معلولیت شدید در 100 وجود دارد. به طور کلی ، یک فرد دارای معلولیت شدید به عنوان فردی با ارزش 50 یا بالاتر تعریف می شود.

GdB معمولاً به بیماری زمینه ای و محدودیت های عملکردی ناشی از آن بستگی دارد. با توجه به سندرم درد مزمن، انواع مختلفی از معلولیت وجود دارد. اگر علائم بیماری زمینه ای به خصوص شدید نباشد و درد ناشی از آن به سختی منجر به محدودیت در زندگی روزمره شود ، بیماران به مقداری بالاتر از 20 نمی رسند. اگر از طرف دیگر ، بیماری زمینه ای شدید باشد ، به عنوان مثال سرطان، و بیمار دیگر قادر به مراقبت از خود نیست ، او اغلب به عنوان یک معلول شدید طبقه بندی می شود. بنابراین GdB نقش مهمی در تخصیص مزایای اجتماعی بازی می کند و نشانگر معیار غیر الزام آور شدت بیماری است.

درمان

هدف از این درمان باید مقابله با علت درد مزمن باشد. از آنجا که این اغلب دشوار است ، درمان باید منجر به افزایش کیفیت زندگی بیمار شود و فقط به دلیل کاهش شدت درد نباشد. علاوه بر این ، وظیفه پزشک معالج این است که تغییرات روانشناختی مانند خلق و خوی افسردگی یا اختلالات خواب را در مراحل اولیه تشخیص و درمان کند.

انتخاب داروی مسکن به این بستگی دارد که آیا درد به عنوان درد رده بندی می شود ، یعنی شروع از بافت ، یا نوروپاتیک ، یعنی شروع از اعصاب. اگر درد درد آور باشد ، داروهای ضد درد مانند ایبوپروفن می تواند داده شود و در صورت لزوم مخدرها.

درد نوروپاتیک را می توان با داروهای ضد تشنج مانند گاباپنتین یا پرگابالین (lyrica). اگر عوامل روان تنی در بروز آن نقش داشته باشند سندرم درد مزمن، درمان دارویی به تنهایی برای درمان بهینه درد کافی نیست. در اینجا ، درمان روانشناختی به شکل رفتاردرمانی یا درمان جهت دار جهت حمایت از دارو مناسب است.

به طور کلی ، درمان سندرم درد مزمن باید در صورت امکان ، همیشه از ترکیبی از اقدامات دارویی و غیر دارویی تشکیل شود. حوادث یک عامل محرک مهم در سندرم درد مزمن است. درد طولانی مدت به دلیل آسیب دیدگی یا پردازش نادرست درد می تواند منجر به تغییراتی در بدن شود که هنوز کاملاً شناخته نشده و عواقب سندرم درد مزمن را در پی داشته باشد.

بنابراین ، مهم است که نه تنها پس از یک حادثه آسیب زا ، آسیب های جسمی را درمان کنیم ، بلکه به بیمار فرصت داده شود تا آنچه را که تجربه کرده پردازش کند. اگر این اتفاق نیفتد ، حوادث نیز با اختلالات استرس پس از سانحه همراه است. این می تواند منجر به ایجاد اختلال در درد و تروما شود و درد حتی پس از بهبود جراحات جسمی نیز باقی بماند. به طور معمول اختلال استرس پس از سانحه احساس عمیق از دست دادن کنترل ، ناامیدی و درماندگی است.