درک: عملکرد ، وظایف ، نقش و بیماری ها

ادراک به عنوان مراحل ادراک از جمله محتوای ادراک شناخته می شود. بنابراین ادراک شامل فرآیندهای ناخودآگاه مانند فیلتر کردن و ارزیابی محرکها و فرایندهای آگاهانه مانند طبقه بندی و تفسیر ادراک است. اختلالات ادراکی می تواند دلایل روانی یا جسمی داشته باشد.

ادراک چیست؟

ادراک به عنوان مراحل ادراک از جمله محتوای ادراک شناخته می شود. بنابراین ادراک شامل فرآیندهای ناخودآگاه مانند فیلتر کردن و ارزیابی محرکها و فرایندهای آگاهانه مانند طبقه بندی و تفسیر ادراک است. ادراک انسان با فرایندهای فرعی متعددی مشخص می شود. سلولهای حسی اولین نمونه درک هستند. محرک های دنیای خارجی یا بدن ما به این گیرنده ها می رسد ، به پتانسیل های عمل تبدیل می شوند و از طریق مسیرهای عصبی آوران به سمت مرکز حرکت می کنند. سیستم عصبی. همه محرک ها به هیچ وجه پردازش نمی شوند. ادراک با سیستم های فیلتر کار می کند که به عنوان محافظ در برابر اضافه بار محرک عمل می کند. فقط محرک های مربوطه می توانند به آگاهی انسان برسند. در مرکز سیستم عصبی، محرکها ادغام می شوند ، جمع می شوند ، ترتیب داده می شوند و در مرحله آخر تفسیر می شوند. فرآیند ادراک شامل تمام زیر مراحل فرآیند ادراکی انسان است. در تعریف گسترده تر ، ادراک به محتوای ادراک نیز اشاره دارد که به دلیل ارزیابی و فرآیند های فیلتر ، همیشه یک تعریف ذهنی است. درک یک وضعیت خاص هرگز با یک برداشت عینی مطابقت ندارد ، بلکه فقط با یک جنبه جزئی از واقعیت ذهنی است. در نتیجه ادراک مراحل فردی را که باعث ایجاد این جنبه جزئی از واقعیت در آگاهی انسان می شود ، ترسیم می کند.

کارکرد و وظیفه

ادراکات از فرآیندهای ناخودآگاه ادراک فردی یا پردازش اطلاعات تشکیل شده است. در آگاهی فرد ، این فرایندها باعث ایجاد تصاویر خیالی از جنبه های جزئی درک شده می شوند. بنابراین ادراک به روشی غیرارادی و ناخودآگاه در انتخاب ، ساختار و طبقه بندی ادراکات منجر می شود. بنابراین ، ادراک مربوط به موجودی انتخابی-ذهنی از موقعیت های محیط خارجی است. همراه با محتوای ذهنی ادراک ، این اصطلاح به مبانی عصبی فیزیولوژیک ادراک حسی اشاره دارد. پردازش ذهنی ادراک مربوط به یک جهت دهی ، شناخت ، قضاوت و فرعی شدن به معنای شناخت است. با این حال ، ادراک همچنین شامل فرایندهای ناخودآگاه و احساسی در طی پردازش ادراک است که می تواند تحت اصطلاح احساس خلاصه شود. به عنوان یک اصطلاح ، ادراک ابتدا در استوآ به کار برده شد تا برداشت روشن و غیرقابل خطا را نشان دهد. رنه دكارت این اصطلاح را به عنوان ادراك و تصور به عنوان ادراك ، به معنای برداشت با كمك تخیل و حواس به كار برد. این اصطلاح بر تجربه گرایی و احساس گرایی تأثیر گذاشت و به معنای وسیع آن با ادراک حسی مطابقت داشت. جورج برکلی مفهوم "بودن یعنی ادراک" را ابداع کرد ، بنابراین زندگی را به مفهوم ادراک گره زد. گوتفرید ویلهلم لایب نیتس ابتدا از مفهوم ادراکی کوچک که در زیر آستانه آگاهی اتفاق می افتد استفاده کرد. از نظر امانوئل کانت ، ادراک یک شکل فرعی از تخیل بود که حالت ذهنی فرد را تغییر می دهد. با استفاده از یوهان فریدریش هربارت ، مفهوم ادراک دچار چرخش شد ، زیرا وی از آن برای اشاره به دریافت آنچه که از نظر احساسی درک می شود ، استفاده کرد. در درک امروز ، از یک سو ، ادراک شامل زنجیره ادراکی است و بنابراین از یک محرک ورودی ، انتقال ، پردازش ، ادراک ، شناخت و عمل تشکیل شده است. از سوی دیگر ، اصطلاح امروزی همچنین شامل شناخت آنچه درک می شود است و بنابراین از اثرات فیلتر ، وابستگی به زمینه و تأثیر تجربی پذیرفته شده است. از نظر زیست شناختی ، ادراک هم با دریافت و پردازش اطلاعات حسی و محرک ها مطابقت دارد و هم با پردازش و تفسیر این محرک ها. محرک های حسی تا زمانی که تحت پردازش ذهنی شناختی قرار نگیرند ، ادراک نیستند.

بیماری ها و شکایات

درک فقط از نظر پاتولوژیک دارای ارتباط بالینی است. چنین تغییری ممکن است به دلایل فیزیولوژیکی باشد ، اما ممکن است کاملاً روانشناختی باشد. دلایل روانشناختی به ادراک تحریف شده اشاره دارد. الگوهای بیماری مانند پارانویا و افسردگی با چنین مشخص می شوند. از آنجایی که درک با فیلترهای ذهنی مشخص می شود ، به عنوان مثال یک علت روانشناختی برای درک آسیب شناختی ممکن است با یک تجربه آسیب زا مطابقت داشته باشد. محرک ها براساس تجربیات قبلی فیلتر و تفسیر می شوند. بنابراین تحریف درک می تواند مطابقت داشته باشد ، به عنوان مثال ، با یک دید بسیار بدبینانه از جهان ، که اجازه می دهد برداشتهای بد از واقعیت وارد آگاهی فرد مبتلا شود و بنابراین باعث افسردگی. گفته می شود که تحریف ادراک به محض این که درک ذهنی فرد با واقعیت عینی به شدت متفاوت شود ، رخ می دهد. تحریف درک ، به عنوان مثال ، تصاویر بالینی مانند بی اشتهایی. از طرف دیگر ، دلایل فیزیولوژیکی درک آشفته ، در درجه اول اختلالات عصبی یا بیماری ها هستند. به عنوان اولین نمونه درک ، سلولهای حسی به مرکز متصل می شوند سیستم عصبی از طریق آورنده اعصاب. اگر این مسیرهای عصبی آوران در اثر ضربه ، بیماری تومور ، آسیب ببینند التهاب، یا انحطاط ، در این صورت عدم حساسیت می تواند رخ دهد. در پوست، به عنوان مثال ، چنین احساس ناراحتی ممکن است با یک اختلال مطابقت داشته باشد سرد- احساس گرما یا بی حسی علاوه بر ضایعات مسیرهای آوران ، ضایعات در مغز همچنین می تواند در پردازش محرک ها تداخل ایجاد کند. چنین ضایعاتی می تواند به عنوان مثال ، در نتیجه بیماری هایی مانند اسکلروز متعدد. سکته یا تومور در سیستم عصبی مرکزی نیز می تواند درک را تغییر دهد یا حتی آن را غیرممکن کند. اختلالات ادراکی فیزیولوژیکی نیز گاهی اوقات پس از استفاده از خود بروز می کنند داروهای. به عنوان مثال ، برخی داروهای حاوی موادی هستند که می توانند به عنوان انتقال دهنده های عصبی فعال شوند. هذیان ها از این رو سیستم های مختلف حسی می توانند همراه با مصرف مواد مخدر باشند. بر این اساس ، علل اختلال در درک می توانند چندین برابر باشند و همیشه نیاز به توضیح پزشکی دارند. در طی این توضیحات ، ابتدا مشخص می شود که آیا برداشت آشفته به دلیل جسمی است یا روانی.