بهزیستی: عملکرد ، وظیفه و بیماری ها

بهزیستی برای بسیاری از افراد به صورت پراکنده رخ می دهد ، به صورت مرحله ای برای برخی و همیشه برای دیگران بعد از یک نقطه خاص. رفاه به معنای همسو بودن با تأثیرات بیرونی است. طرف تلنگر رفاه ضعیف یا رفاه افسرده است.

رفاه چیست؟

اگر خوشبختی کافی باشد هورمون به ما سرازیر می شوند مغز، ما احساس خوبی داریم و بنابراین در یک وضعیت خوشحال هستیم. اگر خوشبختی کافی باشد هورمون به درون ما سرازیر شوید مغز، ما احساس خوبی داریم و بنابراین در وضعیت شادی هستیم. بسیاری از افراد احساس خوب بودن را متفاوت تفسیر می کنند ، زیرا همیشه تجربیات و برداشت های شخصی فرد منتقل می شود. می توان گفت که برخی از واقعیت ها به خودی خود صحبت می کنند و همیشه معنی یکسانی دارند: رفاه بعد از یا در طی یک عمل خاص رخ می دهد ، که ما را راضی می کند. فرقی نمی کند که در طول غذا یا بعد از غذا احساس خوبی داشته باشیم یا در مقابل تلویزیون با پتویی دنج احساس خوبی داریم: رفاه همیشه با یک نگرش درونی خوب ارتباط دارد.

کارکرد و وظیفه

پس از یک روز کاری سخت در سونا یا صندلی دنج سینما ، باید احساس راحتی و آرامش داشته باشیم. از این گذشته ، بدن نیز می خواهد پس از یک روز پر فشار و پر از فکر و روال آرامش یابد و در صورت بروز این مسئله ، خوشبختی هورمون در آزاد می شوند مغز. اگر اوضاع نیز به خوبی پیش می رود سلامت، عشق و در محل کار ، احساس خوب بودن ما به حد جدیدی می رسد. ما احساس آزادی ، شادی و قدرت می کنیم. بهزیستی می تواند در این حالت ذهنی قوی انگیزه و تحریک ما کند که کارهای شگفت آور مثمر ثمر انجام دهیم. بنابراین ، اگر مراحل آرامش بخشی در طی یا بین فرآیندهای کار وارد شود ، عملکرد رفاه کاملاً مثبت است. در هنگام استراحت ، ما قرعه کشی می کنیم استحکام برای کارهای بعدی که باید در زندگی انجام دهیم تا به جلو حرکت کنیم. بنابراین ، برای افزایش رفاه خود ، ترجیحات شخصی برای بسیاری وجود دارد: برخی ، همانطور که قبلاً ذکر شد ، به سونا می روند ، دیگران در تعطیلات به بهترین رفاه خود می رسند ، و برخی دیگر دوست دارند بعد از خانواده خود را در آغوش بگیرند یک روز طولانی. بنابراین رفاه برای هر فرد در زمانی متفاوت و با شدت متفاوت ایجاد می شود.

بیماری ها و بیماری ها

مانند سایر بیماری ها ، افسردگی همچنین می تواند مزمن و یا پاتولوژیک باشد. آ افسردگی شروع می شود ، به عنوان مثال ، هنگامی که یک فرد نمی تواند تبادل هورمون خوشبختی را که در مغز ذکر شد ، درک کند یا این اصلاً متعادل نیست. این می تواند دلایل مختلفی داشته باشد و در نتیجه متفاوت تشخیص داده شود. اگر به عنوان مثال ، کسی یکی از اعضای خانواده یا دوست خوب خود را از دست بدهد ، شغل خود و یا دوست دختر یا دوست پسر تقلب کند ، این می تواند برای برخی از افراد اثرات قابل توجهی داشته باشد. سپس بهزیستی ابری شده و در بدترین حالت افسردگی مستقر می شود. این مسئله زمانی می تواند پدیدار شود که فرد بیمار باور کند که دیگر امیدی در زندگی وی باقی نمانده است. بسیاری از مبتلایان به افسردگی گاهی با افکار خودکشی روبرو می شوند. افسردگی با گذشت سالها برطرف می شود و یک شبه نمی توان بر آن غلبه کرد. بنابراین ، بسیاری از مبتلایان به مراجعه می کنند داروهای و الکل. پس از داروهای و همچنین داروها باعث می شوند که مغز ما مختصراً خود را به روشی متفاوت از عملکرد اختصاص دهد ، هورمون های شادی که مغز به طور معمول خود به خود تولید می کند می توانند برای مدت کوتاهی به طور مصنوعی تولید شوند. اگر داروهای یا داروها تمام می شوند ، کاربر غالباً به حالت غم انگیزتری می افتد و از احساس خوب دورتر می شود. ورزش از این نظر داروی خوبی است: اگر می خواهید دوباره رفاه خود را افزایش دهید ، ورزش به هر شکل بهترین روش برای انجام آن است. همچنین ، به ویژه افراد مبتلا به اضافه وزن or چاقی گرفتار نوسانات خلقی و افسردگی ، زیرا غذا نیز منبع خوشبختی است ، به طوری که در طول یا قبل ، و همچنین بعد از غذا خوردن ، احساس خاصی از رفاه ایجاد می شود. بنابراین افسردگی قطعاً می تواند رهبری به بیماری های بعدی ، زیرا از آنجا که بهزیستی به راحتی نمی خواهد در طول افسردگی ایجاد شود ، این امر اغلب با مصرف خارجی مواد ناسالم برای مدت کوتاهی ایجاد می شود.